گزارش کارگاه پروپوزال نویسی

پنج شنبه 27 ارديبهشت 1386 آخرين کارگاه دکتر فکوهي در شهر يزد با موضوع پروپوزال نويسي برگزار شد.

اجزاي پروپوزال:

پروپوزال بايد شامل اين موارد باشد: موضوع، عنوان، طرح مسئله، مقدمه، پيشينه تحقيق، چهارچوب نظري، پرسش‌هاي تحقيق، روش شناسي و منابع.

1)موضوع:

موضوع چهارچوب کاري است که پژوهشگر انتخاب مي‌کند. در بيشتر مواقع موضوع و عنوان يکي تصور مي‌شوند اما منطق انتخاب عنوان و انتخاب موضوع يکي نيست. موضوع نشان دهنده حرکت پژوهشگر از يک ميدان مانند زنان، جوانان، شهر تهران،... است. به طور مثال هويت موضوع يک پژوهشگر است و "بررسي انسان‌شناختي نمادهاي هويت قومي در بازارچه مريوان استان کردستان" عنوان پژوهش وي است، به عبارت ديگر  عنوان نشان مي‌دهد که پژوهشگر در اين پژوهش برکدام جنبه از موضوع متمرکز شده‌است.

-         لزوم انتخاب موضوع:

پژوهشگري که قصد ادامه ادامه کاربه صورت حرفه‌اي  در حوزه انسان‌شناسي رادارد، نبايد به صورت اتفاقي يا علايق دوره‌يي به انتخاب موضوع بپردازد بلکه بايد براي خود يک خط سير حرفه‌اي بر اساس يک موضوع ثابت در نظر بگيرد.

انتخاب سريع‌تر موضوع پيامدهاي مثبتي دارد:

- کسب تخصص در حوزه موضوع: رقابت فشرده پژوهشگر را وامي‌دارد تا هر چه سريع‌تر وارد بازار کار شود و در اين حالت داشتن تخصص بر روي يک موضوع براي پژوهشگر امتياز بزرگي محسوب مي‌شود.

- تسلط بر موضوع: پژوهشگر به هر ميزان موضوع خود را سريع‌تر انتخاب کند فرصت‌ بيشتري براي بررسي جنبه‌هاي مختلف موضوع، مطالعه کتب و منابع، تسلط بر مفاهيم و آشنايي با افراد مطرح را خواهد داشت که در رقابت فشرده براي ورود به بازار کار براي وي امتياز بزرگي محسوب خواهد شد.

چگونگي انتخاب موضوع:

پژوهشگر براي انتخاب موضوع در مرحله اول بايد بر اساس دغدغه‌هاي خود عمل کند. بايد توجه کرد که علاقه به معناي نزديکي فيزيکي يا تصورات ذهني نيست بلکه به معناي محسوس بودن موضوع است. براي آزمايش ميزان محسوس بودن موضوع پژوهشگر مي‌تواند از تجربه زيست‌شده با موضوع يا مطالعه استفاده کند. به طور مثال پژوهشگري که گمان مي‌کند به مطالعات روستايي علاقه‌مند است بايد چند ماه مرتب به روستا برود و در ميان روستاييان زندگي کند تا از ميزان علاقه خود مطمئن شود. مطالعه راه ديگري براي انتخاب موضوع است، پژوهشگر با مطالعه منابع و کارهاي انجام شده مي تواند سريع‌تر به انتخاب موضوع بپردازد.

-پيامد منفي تغيير موضوع:

تغيير مداوم حوزه کاري علاوه بر اين که امکان کسب تخصص در موضوع را ازبين مي‌برد شخصيت حرفه‌اي پژوهشگر را نيز زير سوال مي برد.

2)عنوان

عنوان يکي از مهم‌ترين مسائل در پروپوزال نويسي است. عنوان مانند نماي بيروني ساختمان است که علاوه بر اين که نشان مي‌دهد فرد به  کجا وارد مي‌شود نقش مهمي در جلب توجه افراد دارد. تطابق نداشتن عنوان و مطالب تحقيق باعث اختلال شناختي مي‌شود و در نتيجه از علاقه خواننده خواهد کاست.

-اهميت عنوان:

روزانه هزاران متن در حوزه علوم اجتماعي توليد مي‌شود. پژوهشگر براي موفقيت در اين رقابت فشرده بايد اثر خود را با استراتژي‌هاي خاصي ارائه کند. عنوان مناسب يکي از مهم‌ترين شيوه‌ها است که باعث ديده شدن و خوانده شدن کار مي‌شود زيرا عنوان مناسب نشان دهنده حرفه‌اي بودن پژوهشگر است.

استراتژي انتخاب عنوان مناسب:

1-سادگي عنوان: محقق در انتخاب کلمات بايد اصل را بر سادگي بگذارد و از هر نوع بازي با کلمات پرهيز کند.

2-مفاهيم عنوان: عنوان بايد ميدان تحقيق و رويکرد پژوهشگر را مشخص کند. به طور مثال عنوان "بررسي انسان شناختي مسئله بيکاري دختران جوان درشهر يزد" نشان دهنده روش انسان‌شناختي، رويکرد توسعه محور و ميدان شهر يزد است.

3- اندازه عنوان: حداکثر کلمات عنوان بايد ده کلمه باشد و پژوهشگر براي انتخاب هر کلمه بايد دليلي منطقي داشته‌باشد.

اهميت اندازه و کلمات عنوان در جستجوي الکترونيکي بسيار زياد است. سيستم گوگل به صورتي طراحي شده‌است که کلمات و ترکيب کلمات رايج در صدر لينک‌ها قرار بگيرند.(بهترين شيوه براي جستجوي ترکيب کلمات قرار دادن آن‌ها داخل گيومه است)

3)طرح مسئله

 پژوهشگر در طرح مسئله بايد توضيح دهد که چرا اين جنبه از موضوع به مسئله وي تبديل شده‌است. طرح مسئله متعلق به پژوهشگر است و چرايي موضوع از زبان پژوهشگر توضيح داده مي‌شود. به طور مثال پژوهشگر در طرح مسئله يک پروژه با عنوان " بررسي پيک نيک زنان با مطالعه تطبيقي ميان تهران، بروجرد و قم" نبايد به توضيح پيک نيک يا زنان يا شهرها بپردازد بلکه بايد توضيح دهد که چرا پيک نيک زنان براي وي اهميت يافته‌است. مهم ترين نکته در ارائه يک طرح مسئله مناسي بيان ديدگاه شخصي پژوهشگر است و اين که وي با چه ديد تازه‌اي موضوع را بررسي کرده‌است و يا چه يافته جديدي به دست آورده‌است.

بيان تازگي و اصالت در طرح مسئله:

پژوهشگر چگونه مي‌تواند در طرح مسئله ادعا کند که پژوهش وي حاوي يافته‌هاي جديدي است؟

پيش فرض در انسان‌شناسي اين است که درباره همه موضوع‌ها کار شده‌است و پژوهشگر زماني مي‌تواند ادعاي رسيدن به يافته‌هاي جديد را داشته‌باشد که با ادبيات آن موضوع آشنايي کامل داشته‌باشد يا به گفته بزرگان آن حوزه استناد کند.

براي درک بهتر مفهوم تازگي بايد به contribution توجه کرد اين واژه انگليسي به معناي سهيم شدن در انباشت دانش يک موضوع است، به عبارت ديگر تازگي کار به معناي سهم آن در انباشت دانش است.

سوال مهم در ارتباط با تازگي کار اين است که آيا امکان به وجود آوردن و رسيدن به يافته و نتيجه جديد وجود دارد؟ پاسخ به اين پرسش مثبت است زيرا هر فرد ذهنيت متفاوتي دارد و اين ذهنيت‌هاي متفاوت مي‌توانند تا بي‌نهايت ترکيب شوند و ترکيب‌هاي شناختي جديدي به وجود بياورند.

-اهميت طرح مسئله:

موسسات در انتخاب پژوهشگر ابتدا به طرح مسئله ارئه شده بسيار اهميت مي‌دهند و مولفه‌هايي مانند موضوع و تجربه‌کاري و... در مراحل بعدي اهميت قرار دارند.

4)مقدمه

پژوهشگر در مقدمه مباحث کلي پروژه خود و ساير کارهاي انجام شده را مطرح مي‌کند. پژوهشگر مي‌تواند با ارائه يک مقدمه مناسب زمينه را براي ورود خواننده به مطالب اصلي فراهم کند.

5)پيشينه تحقيق

پژوهشگر در بخش پيشينه تحقيق نبايد صرفا به ذکر منابع اکتفا کند بلکه بايد مجموعه کارهاي ارائه شده در اين زمينه را با يک تحليل منطقي با يکديگر ترکيب کند و اين امر مستلزم تسلط بر تمام يا بخش مهمي از ادبيات موضوع است. اهميت پيشينه تحقيق در اين است ميزان اشراف محقق را به موضوع نشان مي‌دهد.

6)چهارچوب نظري

پژوهشگر در اين بخش با توجه به پبشينه تحقيق و طرح مسئله بايد آن چه را در ذهن دارد بيان کند و نبايد تنها ذکر نظريات ديگران بپردازد.

7)پرسش‌هاي تحقيق

در اين بخش پژوهشگر طرح مسئله خود را به صورت ساده و در 5 تا 6 سوال مشخص مطرح مي‌کند و در 5 تا 6 فصل يافته‌ها به آن‌ها پاسخ مي‌گويد.

8)روش‌شناسي

پژوهشگر در اين بخش بايد بيان کند که آن يافته جديدي که در طرح مسئله ادعاي رسيدن به آن را داشته‌است چگونه و با چه روش‌هايي مي‌بيند و بررسي ميکند و نيز ضرورت و ميزان موثر بودن روش‌ها را مشخص کند.

بخش روش‌شناسي در پروژه‌هاي خارج از دانشگاه اهميت کمتري دارد.

اندازه پروپوزال:

شکل و اندازه پروپوزال توسط کارفرما تعيين مي‌شود.

اردوی یزد

دوستان عزیز من واقعا شرمنده ی شما هستم که تا به حال به قولم وفا نکرده بودم اما دوستان خوبم که در اردوی یزد شرکت داشتند به تازگی در صدد پیاده کردن مطلب هستند لذا من به تدریج مطالب را برای شما  می زنم .سرکار خانم مرجان والا گارگاه دکتر فکوهی را پیاده کردند .با تشکر ار ایشان:

گزارش کارگاه روش‌هاي مصاحبه

پنج‌شنبه: به 27 اديبهشت 1386 در ادامه برگزاري کارگاه‌هاي مشترک ميان دانشگاه يزد و انجمن علمي دانشکده علوم اجتماعي تهران دکتر فکوهي کارگاهي با عنوان روش‌هاي مصاحبه برگزار کرد.

تعريف مصاحبه:

مصاحبه مفهومي است که با واژگاني مانند گفتگو، مناظره، مجادله و مناقشه ارتباط معنايي نسبي پيدامي‌کند. مصاحبه به معناي برقراري تعامل ميان دوفرد يا بيشتر از طريق ابزار کلامي است. اگر چه بر اساس اين تعريف شرط  شکل‌گيري مصاحبه حضور بيش از يک نفر در جريان مصاحبه است اما مصاحبه در يک مفهوم تمثيلي به معناي گفتگو با خود نيز است که کتاب اکتاويو پاز با نام گفتگو‌هاي تنهايي نمونه چنين مصاحبه‌اي است.

رابطه کنشگران و مصاحبه:

مصاحبه يا گفتگو فرايندي اجتماعي است که با حضور بيش از يک فرد شکل مي‌گيرد که اين افراد با قرار داشتن در موقعيت‌هاي گوناگون اشکال گوناگوني از مصاحبه را به وجود مي‌آورند. مسئله مهم در تمام اشکال مصاحبه اين است که نوع گفتگوها بر اساس موقعيت افراد تغيير مي‌کند. اين مسئله در مصاحبه مورد استفاده در علوم اجتماعي و انسان‌شناسي که عموما بين دونفر برگزار مي‌شود نيز مصداق مي‌يابد.

رابطه قدرت و مصاحبه:

يکي از مهم‌ترين مولفه‌ها در سنجش موقعيت افراد ميزان قرار گرفتن آن‌ها در موقعيت سلطه يا قدرت در ارتباط با ديگران است. موقعيت سلطه در پرسشگر و پاسخ‌دهنده بسيار بر جهت مصاحبه و نوع پاسخ‌ها تاثيرگذار است.

تصور رايج از مصاحبه که شخصي سوال مي‌کند و ديگري پاسخ مي‌دهد بسيار به تثبيت موقعيت سلطه در پرسشگر کمک مي‌کند. جهت حرکت قدرت (مصاحبه‌کننده به مصاحبه‌شونده ويا مصاحبه‌شونده به مصاحبه‌کننده)‌نيز بر روي يافته‌ها تاثير مي‌گذارد. به طور مثال در رابطه استاد ودانشجو به دليل قرار گرفتن استاد در موقعيت سلطه وي چه مصاحبه‌کننده و چه مصاحبه‌شونده باشد مي‌تواند پاسخ‌ها را در زمان گفتگو و بعد از آن کنترل کند.

- پيامد منفي نمود موقعيت سلطه در مصاحبه:

پژوهشگر همواره بايد در نظر داشته‌باشد که هدف از مصاحبه اين نيست که با مطرح کردن سوال از موضع قدرت مصاحبه‌شونده را در موقعيت منفعل يا تنها پاسخگو قرار دهد.انحراف در پاسخ‌ها خطري است که از قرار گرفتن مصاحبه‌کننده در موقعيت سلطه به وجود مي‌آيد زيرا مصاحبه‌شونده در پي آن است که پاسخ‌هاي موردنظر مصاحبه‌کننده را بدهد و در نتيجه يافته‌هاي پژوهش با واقعيت منطبق نيست. در چنين وضعيتي مصاحبه‌کننده بايد استراتژي‌هايي را در يش بگيرد تا از شکل‌گيري رابطه سلطه ميان خود و مصاحبه‌شونده جلوگيري کند.

دلايل شکل‌گيري موقعيت سلطه:

1-    موقعيت فردي: رابطه سلطه در بسياري از موارد زماني ميان دونفر برقرار مي‌شود که شخصي موقعيت فردي بالاتري به دلايلي مانند پايگاه اقتصادي، سطح تحصيلات، کليشه‌هاي شناختي و...داشته‌باشد، مانند قرار گرفتن استاد در موقعيت سلطه در برابر دانشجو. بايد توجه داشت که در اکثر مصاحبه‌هايي که در انسان‌شناسي انجام مي‌شود مصاحبه‌کننده در موقعيت بالاتري است و زير نفوذ او پاسخ‌هاي مصاحبه‌شونده ارزش علمي ندارد.

2-    موقعيت اجتماعي: رابطه سلطه تنها بر اساس موقعيت فردي شکل نمي‌گيرد بلکه موقعيت اجتماعي مانند محيط، سرمايه اجتماعي و روابط مي‌تواند موقعيت فردي را تحت الشعاع قرار دهد.(برنامه زنده لري کينگ در BBC نمونه اين مورد است که مصاحبه‌شونده بالاترين موقعيت مانند رييس جمهور را دارد اما زير رابطه سلطه قرار مي‌گيرد زيرا مصاحبه‌‌کننده از سرمايه اجتماعي بسيار قدرتمندي استفاده ميِ‌کند مانند برنامه زنده، ميليون‌ها تماشاگر و پذيرفتن اين که مصاحبه‌‌کننده بدون در نظر گرفتن ميزان قدرت مصاحبه‌شونده در طرح هر نوع سوال آزاد است)

شکل مطلوب مصاحبه‌:

ديالوگ تيپي از مصاحبه‌ است که در آن دو سوي مصاحبه‌ آگاهانه از حرکت به سمت نابرابري پرهيز مي‌کنند. بررسي ريشه‌اي لغت Dialogue  اين مسئله را نشان مي‌دهد. Dia به معناي تداوم و هم‌زماني و logue گرفته‌شده از logos به معناي دانش بيانگر ارتباط ميان دو فکر است که هم‌زمان در يکديگر جريان مي‌يابند.

تعامل اجتماعي پيش‌ شرط مصاحبه‌:

در هر شکل از مصاحبه‌ و گفتگو تعامل دوگانه‌اي شکل مي‌گيرد، در حقيقت درهر نوع گفتگو ميان دو نفر رفتار تعاملي پيش شرط شروع و تداوم آن گفتگو است. مصاحبه‌ به عنوان يک روش تحقيق در انسان‌شناسي نيز بدون در نظر گرفتن مطالبي که در آن مطرح مي شود، نوعي تعامل و رفتار اجتماعي است.

ضرورت برقراري تعامل اجتماعي براي مصاحبه‌:

پژوهشگران در بسياري از موارد در زمان مصاحبه‌ فراموش مي‌کنند که رفتار تعاملي پيش شرط مصاحبه‌ است و به اين ترتيب رفتار آنان به يک رفتار مکانيکي تبديل خواهد شد و پژوهشگر نيز تبديل به يک ضبط صوت خواهد شد، در چنين وضعيتي آن‌چه انجام مي‌شود در جهت تخريب مصاحبه‌ است و پرسش و پاسخ نام دارد. پرسش و پاسخ به دليل اين‌که يک رفتار مکانيکي است، ارزش اتنوگرافيک و شناختي مصاحبه‌ را پايين مي‌آورد و آن را به اعلام نظر مصاحبه‌‌شونده تنزل مي‌دهد.

تعامل اجتماعي و الگوبرداري از دانش عمومي:

پژوهشگر براي انجام هر چه بهتر مصاحبه مي‌تواند از دانش عمومي يا کليشه‌هاي سنتي استفاده کند.

افراد عادي زماني که در مورد موضوعي صحبت مي‌کنند ابتدا به مقدمه‌چيني مي‌پردازند و سپس درباره موضوع اصلي صحبت مي‌کنند. درک اين که چرا افراد مستقيم وارد صحبت نمي‌شوند و ابتدا در مورد چيزي صحبت مي‌کنند که براي آن جمع نشده‌اند به پژوهشگر کمک مي‌کند تا به ضرورت مقدمه‌چيني يا ايجاد زمينه تعامل اجتماعي پي ببرد. مقدمه‌چيني و تعامل اجتماعي راهي است که مشارکت فعال و خودانگيخته طرفين گفتگو را به دنبال دارد و از تصنعي شدن مصاحبه جلوگيري مي‌کند.

شکل مطلوب مصاحبه را اين‌گونه مي‌توان ترسيم کرد:

ايجاد زمينه براي تعامل اجتماعي – برقراري تعامل اجتماعي - انجام مصاحبه.

تعامل اجتماعي مثبت از نفوذگذاري منفي بر روي مصاحبه‌شونده وبه دنبال آن از انحراف مصاحبه جلوگيري مي‌کند.

استراتژي‌هاي مصاحبه:

مصاحبه‌کننده براي رسيدن به اهداف پژوهش بايد از ابتدا استراتژي‌هاي خود را تنظيم کند. پژوهشگر در تنظيم الگوي مصاحبه بايد مسئله‌ي زير را همواره در نظر داشته‌باشد.

-         دليل پذيرش مصاحبه:

پژوهشگر همواره بايد در نظر داشته‌باشد که چرا فردي مي‌پذيرد که طرف مصاحبه قرار گيرد؟ کنشگران اجتماعي در تعامل اجتماعي روزمره خود همواره در سيستم هاي اجتماعي سودجويانه قرار مي‌گيرند. در انجام مصاحبه سود پژوهشگر مشخص است اما سود مصاحبه‌شونده معلوم نيست و به دليل معلوم نبودن سود در اکثر مواقع مصاحبه‌شونده فرايند و سوالات مصاحبه را به صورت تهاجم مي‌بيند. کليشه‌هاي اجتماعي تصور تهاجم را تقويت مي‌کنند، به طور مثال کليشه‌هاي اجتماعي هر نوع سوال در مورد وضعيت ظاهري را تهاجم به زنان تلقي مي‌کنند در حال که خود اين کليشه‌ها به تقويت سلطه مردسالارانه کمک مي‌کنند.

مسئله سودمند بودن پروژه براي مصاحبه‌شونده دو حالت دارد. در حالت اول پروژه سودي براي گروه مورد بررسي در پي ندارد که در چنين وضعيتي پژوهشگر بر اساس اخلاق انسان‌شناسي بايد پروژه را نپذيرد و از دخالت در زندگي خصوصي افراد بپرهيزد. در حالت دوم پژوهش براي گروه مورد بررسي سودمند است اما آن‌ها يا از اين سود آگاه نيستند يا سود به صورت ملموس و سريع براي آن‌ها آماده نمي‌شود.

پژوهشگر وظيفه دارد اطمينان حاصل کند پروژه کاري وي براي گروه مورد بررسي سودمند است ونه براي کارفرماي وي. به طور مثال شهرداري با هدف ازبين بردن زاغه‌هاي درون شهري پژوهشگر را استخدام مي‌کند تا با انجام يک پروژه به اين نتيجه برسد که خود زاغه‌نشينان از سکونت در چنين وضعيتي راضي نيستند.اما پژوهشگر با پرهيز از چنين رويه‌اي بايد سود واقعي زاغه نشينان را در نظر بگيرد.

سودمندي پروژه دو مرحله دارد. در مرحله اول پژوهشگر بايد از سودمندي پروژه اطمينان حاصل کند و در مرحله بعدي سودمندي را براي گروه مورد بررسي اثبات کند. قانع کردن گروه بايد در فرايند تعامل اجتماعي  با تکيه بر ويژگي‌هاي شخصيتي پژوهشگر انجام گيرد. بدترين نوع مصاحبه ايجاد زمينه‌هاي تعامل اجتماعي بر پايه کمک گرفتن از نهادهاي الزام‌ آور دولتي يا نظامي است.

مصاحبه ساختارمند/ مصاحبه غير ساختارمند:

مصاحبه بر اساس ميزان آماده‌سازي آن بر روي يک طيف قرار مي‌گيرد. که دريک‌سوي طيف مصاحبه کاملا ساختارمند يا آماده‌سازي شده ودر سوي ديگر طيف مصاحبه کاملا غيرساختارمند يا غير آماده‌سازي شده قرار دارد.

از آن‌ جا که مصاحبه درون پژوهش انجام مي‌گيرد اين طيف قابل انطباق با پژوهش نيز است.پژوهشگر بيش از ورود ساختارمند به ميدان، ابتدا بايد درمورد ميدان اطلاعاتي کسب کند که به اين پژوهش غيرساختارمند پرسه زدن فکري و عملي مي‌گويند. پژوهشگر در جريان پرسه زدن به صورت کاملا خودانگيخته اطلاعاتي از ميدان به دست مي‌آورد و از نظر ذهني بسيار آماده مي‌شود.

بايد توجه کرد که پژوهش و مصاحبه به ظاهر غيرساختارمند به معني غيرساختامند بودن ذهن پژوهشگر نيست، بلکه ممکن است ذهن پژوهشگر به صورت سيستماتيک ساختارمند عمل کند. کتاب امپراطوري نشانه‌ها اثر رولان بارت و بوميان اندوهگين استوايي اثر اشتراوس نمونه يک ذهن ساختارمند با بياني غيرساختارمند است. يک ذهن ساختارمند مي‌تواند بياني ساختارمند يا غيرساختارمند داشته‌باشد اما ذهن غيرساختارمند نمي‌تواند بياني ساختارمند داشته‌باشد.

مصاحبه ساختارمند:

پژوهشگر بعد از ايجاد زمينه تعامل اجتماعي با فرد و برقراري رابطه اجتماعي پيش از شروع مصاحبه بايد دو ليست تهيه کند.

- ليست اول (استراتژي مصاحبه‌کننده): مصاحبه در چه موقعيتي، چه زماني و چه مکاني انجام مي‌شود؟ چه سوالاتي و با چه ترتيبي پرسيده مي‌شود؟ آيا پرسش از پاسخ مطرح مي شود يا نه؟ ترتيب پردازش پاسخ‌ها  براي رسيدن به سوالات بعدي چگونه باشد؟ نوع رابطه فرد و قدرت چيست؟ قدرت نسبت به موضوع رويکرد خنثي يا جانبدارانه دارد؟ پژوهشگر مي‌خواهد مصاحبه‌شونده را به سمت خاصي بکشاند يا مي‌خواهد سير حرکت خود انگيخته وي را بررسي کند؟

- ليست دوم(استراتژي مصاحبه‌شونده): آيا پژوهشگر و هدف وي براي مصاحبه‌شونده تعريف شده‌است؟ وي با چه هدفي مصاحبه را پذيرفته‌است؟ استراتژي وي براي رسيدن به هدفش چيست؟

پژوهشگر بر اساس اين دو ليست براي مصاحبه برنامه‌ريزي مي‌کند.

پيامد منفي مصاحبه کاملا ساختارمند:

اطلاعات به دست آمده از يک مصاحبه غيرساختارمند کاملا خودانگيخته است و انطباق بيشتري با واقعيت دارد.

خطري که يک مصاحبه را هر چه بيشتر ساختارمند باشد بيشتر تهديد مي‌کند، حرکت مصاحبه به سمت مناسکي شدن است. مناسکي شدن به اين معني است که مصاحبه شکل مراسم به خود مي گيرد و از نظم، ساختار‌هاي هنجارمند، غرض‌مندي و کليشه‌ها تبعيت مي‌کند و به اين ترتيب پژوهشگر بايد بر اساس زمان، اشيا و حرکات از پيش تعيين شده رفتار کند.

شکل مطلوب مصاحبه انسان‌شناسي:

مصاحبه انسان‌شناسي بايد در ظاهر شکلي کاملا خودانگيخته داشته‌باشد و در عين حال در ذهن کاملا سازمان‌يافته باشد. به اين معني که پژوهشگر بايد در زمان مصاحبه کاملا مانند گفتگوي روزمره ميان افراد رفتار کند اما در ذهن خود با آگاهي مصاحبه را دنبال کند و به آن جهت دهد.

چگونگي ورود به مصاحبه انسان‌شناسي:

پژوهشگر بايد بداند که چگونه مصاحبه‌شونده را در جريان کار قرار دهد؟ و خود نيز به درستي بداند که چه مي‌خواهد و آن را بر اساس واژگان قابل فهم براي مخاطب توضيح دهد. پژوهشگر براي انجام مصاحبه و فعال کردن مصاحبه‌شونده بهتر است از استراتژي واژگوني مصاحبه استفاده کند.

-واژگوني مصاحبه:

پژوهشگر وظيفه دارد زمينه اجتماعي را براي مصاحبه آماده کند و موضوع را کاملا براي مصاحبه‌شونده توضيح دهد و از وي بخواهد تا هر سوالي درباره موضوع دارد بپرسد. پژوهشگر براي انتقال موضوع از ذهن خود به مصاحبه‌شونده بايد ابتدا ذهنيت وي را نسبت به خود بسنجد و سپس بر اساس اين ذهنيت واژگان مناسب را انتخاب کند. در اين مرحله براي جلوگيري از انحراف موضوع در ذهن مصاحبه‌شونده بايد از مکانيسم‌هاي بياني يا همان انتخاب واژگان به درستي بهره برد. پژوهشگر بايد بهترين استراتژي را در پيش بگيرد تا مصاحبه‌شونده بهترين و واقعي‌ترين پاسخ‌ها را بدهد.

حرکات مصاحبه‌کننده:

نکته بسيار مهم که پژوهشگر هيچ گاه نبايد فراموش کند اين است که نب

ايد در زمان مصاحبه با حرکات فيزيکي خود اين تصور را در مصاحبه‌شونده به وجود بياورد که وي تنها براي انجام تکليف خود با وي مصاحبه مي‌کند زيرا هر حرکت پژوهشگر از جانب مصاحبه‌شونده تحليل مي‌شود و در صورت احساس تحقير مصاحبه تخريب خواهد شد.

 

 

 

 

سرمایه ی اجتماعی از منظر بوردیو

بورديو مفهوم سرمايه اجتماعي را در دهه 70 و 80 گسترش داد. مفهوم سرمايه اجتماعي در نظريه بورديو با تئوري طبقه وي ارتباط دارد. او سه نوع سرمايه را نام مي برد كه با مفهوم طبقه اجتماعي در ارتباط است. مفهوم سرمايه اجتماعي بورديو بر تضادها و كاركرد قدرت تاكيد مي كند.

سرمايه اجتماعي براي بورديو به عنوان ابزاري است كه به بازتوليد نابرابري دسترسي به منابع تحصيلي مي انجامد. اين تئوري بيشتر ريشه هاي اجتماعي- فرهنگي دارد كه به تجارب افراد در دسترسي به منابه فرهنگي- اجتماعي مي پردازد. همين ديدگاه او نسبت به سرمايه اجتماعي است كه منجر به كار تجربي در اين حيطه شده است.

سرمايه نمادين كه توسط بورديو به كار مي رود، مجموعه آداب وابسته به افتخاري است كه به يك فرد يا گروه تعلق دارد و از طريق كتاب ها، ارزش ها و مكان هاي يادگيري به دست مي آيد. سرمايه نمادين مشخص مي كند كه چه اشكال و مصارفي از سرمايه به عنوان مبناي مشروعيت اجتماعي در جامعه شناخته شود. موقعيت ها و تقسيمات اقتصادي،منابع فرهنگي و اجتماعي به طور كلي در همكاري با سرمايه نمادين مشروعيت مي يابد.

به نظر بورديو از رهگذر سرمايه نمادين است كه دولت جايگاه برتر را در اعمال قدرت نمادين دارد؛ يعني ابزارهاي تحميل و القاي اصول ماندگار نگرش و تقسيم بندي را كه مطابق ساختارهاي خاص اوست، كسب مي كند.

كوتاه سخن آنكه؛ سرمايه اجتماعي به معني به دست آوردن موقعيت هاي اجتماعي و برخورداري از شبكه هاي كمابيش گسترده اي از روابط، دوستان و آشنايان است كه مي توانند در مواقع ضروري به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سرمايه نمادين كه به دليل موقعيت هاي كاريزماتيك و با تكيه بر نمادها و قدرت هاي پيش زمينه اي براي نمونه نهادها، سازمان ها، دين ، قوميت و ... براي فرد ايجاد مي شود. بدين ترتيب هر فرد و هر مجموعه اي از افراد در جامعه داراي سرمايه اي كلي مي شوند كه خود تركيبي است از سرمايه هاي مختلف در بالاترين رده اجتماعي كه ميدان قدرت است.

  

در باب فرهنگ ایرانی

1-مطالعات فرهنگي، كنشي پژوهشي است كه عمدتا از سوي روشنفكران سوسياليست مورد توجه قرار گرفته است. في الواقع آنان با مشاهده استيلاي تئوريك ليبراليسم در جهان امروز، به صرافت افتاده اند تا از منظري فرهنگي به تبيين انگاره هاي سوسياليستي خود دست يازند. اسلاوي ژيژك، فرانسيس مولهرن، اعجاز احمد، آلن بديو، و چند روشنفكر وطني چون مراد فرهادپور از اين دسته اند. در همين باب شاكله اصلي نقد فرهنگي سوسياليستي، نظريه انتقادي و آراء آدورنو و هوركايمر است. دو روشنفكر ضد فاشيست و سوسياليت مشرب كه با طرح "ديالكتيك روشنگري" كوشيدند از منظري فراتر از حد صرف نقد فجايع قرن بيستم و عقلاني كردن طبيعت درون و بيرون، به طرح اين موضوع بپردازند كه چرا نوع بشر به عوض پا نهادن به وضعيتي حقيقتا انساني در نوع جديدي از توحش غرق مي شود!
آنها در كتاب ديالكتيك روشنگري و در بخشي با عنوان "صنعت فرهنگ سازي" مي گويند:« بطلان اين نظريه جامعه شناختي كه از دست دادن نهاد عيني دين و اضمحلال آخرين بقاياي دوران ماقبل سرمايه داري، به همراه تفكيك يا تخصصي شدن تكنيكي و اجتماعي، نهايتا به بروز آشوب فرهنگي شده است، همه جا و همه روزه اثبات مي شود. اينك فرهنگ انساني "يكساني" را به همه چيز سرايت مي دهد. فيلم،راديو، مجلات جملگي نظامي را شكل مي بخشند. هر شاخه فرهنگ، در خود يك دست و همگي نيز با هم يكدست و يكنواخت اند.»(ديالكتيك روشنگري ص 209)
2-ليبراليسم، با تاكيد بر نكاتي چون فردگرايي و هويت فردي منفصل از اراده جمعي توتاليتر، فرهنگ را بيش از پيش، به گونه اي واجد اصل همگاني شدن فرديتها جلوه داده است. در يك اصل تئوريك طبيعي، ليبراليسم بر خلاف سوسياليسم، همواره بر عدم دخالت قدرت سياسي در عرصه فرهنگ تاكيد كرده است. همين عدم دخالت قدرت سياسي، فرديتهاي متبايني را شكل مي دهند؛ فرديتهايي كه خصوصي اند و هنگامي كه در عرصه عمومي پاي مي گذارند از عموميت فرهنگ غالب متاثر شده و يكسان جلوه مي كنند. اما اين يكساني را بر خلاف نظر آدورنو و هوركايمر، نمي توان فريب توده اي نام نهاد. يكساني از آنجا نشات گرفته است كه نيازهاي يكساني ايجاد شده است. البته خود آنها نيز به گونه اي گذرا به اين امر توجه نشان مي دهند:
«طرفهايي كه نفعي در اين قضيه دارند مايل اند صنعت فرهنگ سازي را به صورتي تكنولوژيك توضيح دهند، طبق استدلال آنها، ميليونها مشارك اين صنعت طالب فرايندهاي بازتوليداند؛ فرايندهايي كه به ناگريز متضمن انند كه در مواردي بي شمار، نيازهاي يكسان توسط كاربر محصولات استاندارد ارضا شوند. تقابل تكنيكي ميان شمار معدود مراكز توليد و كانونهاي وسيعا پراكنده مصرف، مستلزم سازماندهي و برنامه ريزي  از سوي مديران ناظر است.»
اما چرا نيازهاي يكسان براي مصرف كالاي فرهنگي ايجاد شده است؟ موقعيت اجتماعي و ناخودآگاه سياسي شهروندان، مشحون ار تمنيات فردي و اجتماعي است كه متضمن كنش يكسان در يك مسير يكسان است.
میدانم که خودتون می دانیدچه کسی زحمتش را کشیده من باز هم از این دوست عزیزم کمال تشکر را دارم.

بوردیو و سرمایه ی فرهنگی

بوردیو و سرمایه ی فرهنگی

ابزار تحليل پيچيده

مفهوم سرمايه فرهنگي را بورديو اولين بار در اوايل دهه 70 براي تعامل فرهنگ و تحصيلات ابداع كرد. اصطلاح سرمايه فرهنگي از قياس با سرمايه اقتصادي و نظريات و قوانين و تحليل مباحث مربوط به سرمايه داري رواج يافت. به نظر بورديو سرمايه فرهنگي يكي از بهترين انواع سرمايه است كه مي تواند رابطه و پيوندي با ديگر انواع سرمايه برقرار كند. سرمايه فرهنگي مقدمه مفهوم ارتباط و پيوند با ديگر اشكال سرمايه به حساب مي آيد. بنابراين سرمايه فرهنگي بدون ديگر اشكال سرمايه به كار نيامده و فهميده نمي شود. سرمايه فرهنگي در ابتدا از طريق خانواده و استفاده از اسلوب فكري خانواده تقسير مي شود. انواع تمايلات، مجموعه اي از معاني و كيفيت هاي سبكي همه ناشي از اين اسلوبها هستند. بنابراين سرمايه فرهنگي، عاملي براي تحليلهاي پيچيده؛ شامل تعاملات درون خانه، فرآيندهايي در مدرسه و مراقبتهاي تحصيلي فرزندان است. به نظر او  سرمايه فرهنگي و ميزان دسترسي افراد به اين نوع سرمايه باعث تمايزات فرهنگي در نوع والا و عاميانه مي شود. بر طبق تئوري بورديو سرمايه فرهنگي به سه شكل نمودار مي شود:

1/بدني و فردي:كه با تلاش و تجربه و استعداد فرد حاصل شده و با دارنده آن از بين مي رود و نمي توان آن را به ديگري واگذار كرد. مانند حافظه، مهارتهاي تجربي و رفتاري.

2/عيني فرهنگي: مجموعه ميراثهاي فرهنگي مانند شاهكارهاي هنري،تكنولوژي،ماشيني، قوانين علمي كه به صورت كتب و اسناد و اشياء در تملك اختصاصي افراد و خانواده ها است. اين سرمايه قابل انتقال به ديگران است. (به صورت خريد و فروش، واگذاري و ارث). اين مالكيت انحصاري به علت مجاورت و سهولت دسترسي و امكانات جانبي تاثير تربيتي وآموزشي بر روي مالكين آن سرمايه دارد.

3/نهادي و ضابطه اي: اين سرمايه فرهنگي به كمك ضابطه اجتماعي و به دست آوردن نمادين براي افراد كسب موفقيت مي كند مانند مدرك تحصيلي، تصديق و حرفه و كار. اين سرمايه قابل انتقال و واگذاري نيست و به دست آوردن آن براي افراد به شرايط معيني بستگي دارد.

 

روز مادر را به تمام مادران پاک ایران زمین تبریک می گوییم.

با تشکر ز دوست عزیزم خانم ابطحی

 

 

چهره ی مردم 14 هزار سال پیش

آيا ظاهر انسان عصر حجر تفاوتي با انسان معاصر داشته يا نه؟اين سوالي است كه به تازگي براي آن جوابي پيدا شده است.
در دوراني كه نه دوربين عكاسي و نه امكانات فيلمبرداري وجود داشته، تلاش براي يافتن اطلاعاتي در اين باره مشكل به نظر مي رسد اما به تازگي برخي كارشناسان علم انسان شناسي راهي نوين براي ارضاي اين كنجكاوي يافته اند. آنها با كمك يك محجسمه ساز توانسته اند صورت اسكلت برجاي مانده از يك زن عصر حجري را كه در سيسيل زندگي مي كرده، بازسازي كنند. به اين ترتيب آنها به اطلاعات زيادي درباره ويژگي هاي شخصيتي وي دست يافتند.
بنا بر گزارش خبرگزاري آنساي ايتاليا،‌زني كه صورت او بازسازي شده به نام تيا معروف است. او جزء يكي از اولين گروه هاي انساني است كه در سيسيل زندگي مي كردند. تيا با داشتن 165 سانتي متر قد در زمان خود جزء زنان بلند قد محسوب مي شده است. اين زن 14 هزار سال پيش به دنيا آمده  و اسكلت آن در سال 1937 در غاري در نزديكي مسينا به همراه اسكلتهاي ناقص 6 نفر ديگر كه احتمالا اعضاي خانواده او بوده اند، پيدا شده است.اما بقاياي تيا حدود 50 سال در دانشگاه پالرمو مخفي باقي مانده بود تا اين كه در سال 1980 دوباره كشف شد.
محققان اين دانشگاه براي اين كار حدود 6 ماه تكنيكهاي  كامپيوتري مختلفي را امتحان كردند كه براي بازسازي صورت فرعون مصريان و كنت اوگولينو هم از همين روشها استفاده شده است. در اين تكنيكها ظاهر صورت بر اساس شكل جمجمه محاسبه و ارزيابي شده است و با اسكن هايي با كيفيت بالا به نتايج جالبي مانند تخمين زدن سن و نوع مرگ مي رسند. به اين ترتيب محققان به اين نتيجه رسيدند كه نخستين زن مديترانه اي داراي صورتي بيضي شكل، بيني كمي تخت و فكي جلو بوده است. كارشناسان براي زيباتر جلوه دادن وي موي سياه بلندي برايش انتخاب كرده اند.
والريو اگنسي يكي از محققان دانشگاه پالرمو مي گويد: با نگاه به او به سختي مي توان گفت كه او زني زيبا بوده اما مسلما زندگي سختي داشته است. خصوصيات چهره كاملا نشان دهنده محيط غارنشيني اوست. البته اين پرژه نتايج جذابي دربر دارد كه در نهايت با به سرانجام رسيدن آن مي توان تصويري از زندگي تيا در 14000 سال پيش ترسيم كرد. اين پژوهش مشخص كرد تيا در زمان مرگ 30 سال داشته  است و به عقيده محققان طول عمر در عصر حجر بسيار كمتر از اين بوده و تيا به نسبت انسانهاي همدوره خود بيشتر زندگي كرده است؛ اين موضوع نشان مي دهد او از سلامتي كافي برخوردار بوده است چرا كه اغلب مردم آن زمان به دليل مشكلات فراوان از جمله نبود بهداشت كافي، عمر كوتاهي داشتند. بر اساس مطالعات محققان، تيا بيشتر اوقات عمر خود را صرف شكار و جمع آوري ميوه و گياه مي كرده است كه با توجه به نوع زندگي در آن دوران طبيعي است.
اگنسي همچنين در ادامه مي گويد: ما نمي دانيم آنها چگونه مرده اند ضمن آنكه هيچگونه علامتي مبني بر اعمال خشونت در اطراف آنها نيافته ايم. كارشناسان معتقدند تيا فردي مهم در ميان  مردمي كه با آنها زندگي مي كرده است بوده و در موقعيت مناسبي قرار داشته. گروه تحقيق نيز او را با گردنبندي كه با دندان گوزن ساخته شده بود يافته اند. 
با تشکر از دوست خیلی خوبم زهرا ابطحی که همیشه کمک من بوده است.
  

 

جنایات جنسی و کم توجهی فرهنگی

رواج پدیده های مانند:همسرکشی،تجاوز گروهی،قتل برای دفاع از ناموس ،فریب دادن دختران و زنان، و امثال آن ،که بعضا ابعاد و تنوع آنها هم بیشتر می شود،برای جامعه ما عجیب و شوک آور است.ارائه ی تحلیل های اجتماعی و حقوقی در کنار این گونه حوادث که در بعضی از روزنامه های رایج است ،به عنوان اقدامی حداقل کاری مطلوب است اما کافی نیست.وجه خطرناک و تهدید کننده ی این گونه حوادث ،اثار تخریبی آن روی مردم است .کسانی که اخبار و حواشی مربوط به این جنایت ها را می خوانند ،ضمن برداشت ها و تحلیل های شخصی که بیشترشان واقع بینانه نیست ،برای خود و اطرافیان احساس خطر میکنند.اما نگران کننده تر از این موضوع ،مسئله ی برخورد با جنایت های جنسی به منظور جلوگیری از دامنه ی آنها ست .تکرار این جنایت ها  و وقوع حوادث مشابه،مردم را بیشتر نگران می کند و بر جو بی اعتمادی می افزاید.آیا صرف تذکرات امنیتی و احتیاطی برای مردم کافی است؟آیا افزایش دامنه ی جنایت های جنسی ،حساسیت های جدی در متولیان ایجاد کرده؟ایا متوجه آثار تخریبی اخبار این حوادث بر بهداشت روانی جامعه هستیم؟

تنوع جنایت ها

 

با تشکر از دوست عزیزم خانم ابطحی

ادامه نوشته

ما رفتیم با آرزوی موفیت برای بعدی ها

در گذرگاه زمان

                     خیمه شب بازی دهر

                                                    با همه تلخی و شیرینی خود

                                                                                               میگذرد

عشق ها می میرد

                           رنگ ها رنگ دگر می گیرد

                                                                 و فقط خاطره هاست

                                                                                               که چه شیرین و چه تلخ

  دست نا خورده به جا می ماند....

اگر بدی از ما دیدین به بزرگی خودتون ببخشید و اگر هم خوبی از ما دیدین یه جوری به عضو های جدید کمک کنید .

اعضای عزیز که در انتخابات دیروز رای آورند به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:آقای ارشاد،آقای خاکدان،خانم دافعیان،خانم رکوعی،خانم ساداتی،خانم شفیعی،آقای مسعودیان،خانم نظام محله

آرزوی موفیت برای تکتکشون داریم .....تنهاشون نذارین......

                                                                                  از طرف اعضای قبلی

 

         

 

داستان کودکی انسان

"زرسنای المسگد" اهل آدیس ابابا پایتخت اتیوپی است. او دو فرزند دارد، یکی "الوله" که بیشتر اوقاتش را در "بونگالوی" گرم و راحتشان ، در بغل مادرش سپری می کند و دیگری دختر کوچولوی سه ساله ای است که سه میلیون و سیصد هزار سال در لابه لای ماسه سنگ ها گیر افتاده بود و عاقبت یک دانشمند اتیوپیایی و همراهانش او را یافتندو خرده خرده رسوبات و اضافات را از جسمش زدودند. این تازه رسیده نه تنها کامل ترین استخوان بندی یک کودک دوران دیرین محسوب می شود ،که عنوان کامل ترین سنگواره گونه استرالوپیثکوس افرنسیس را نیز از آن خود کرده است.

"لوسی" که مدت ها سوگلی دیرین شناسان بود ،با آمدن کودک تازه به دورتن رسیده ، قدری جایگاه خود را از دست داده است. لوسی2/3 میلیون سال قدمت داشت و استخوان های او که یک ماده بالغ بوده است در سال 1974 پیداشد. اما کودک رقیب لوسی بر خلاف او، هم انگشتان ظریف دستش برای ما بر جا مانده و هم یک پای تقریبا کامل داردو هم بالا تنه کامل و امتباز اصلی او این است که چهره هم دارد.

زرسنای  دیرین شناس اتیوپیایی است که در 1999 همراه گروه خود به حفاری در منطقه دیکیکا پرداخت . او  دلیلی برای مرگ کودک دیکیکا نیافته است، اما به این فکر می کند که ناگزیر رودخانه ( اگر خود باعث مرگ کودک نبوده ) ، می بایست بدون فوت وقت به جوشش آمده ،پیکر بی جان کودک را از چنگال مرده خواران و از معزض محیط فرساینده ربوده و آن را زیر ماسه ها و قلوه  سنگ ها مدفون کرده باشد. دست آخر هم به تدریج  این توده در هم پیچیده ، سخت شده و به سنگ بدل شده است. در غیر این صورت امروز بقایای جسم او این گونه سالم به دست ما نمی رسید.

این دختر کوچولوی باستانی یک ردیف کامل دندان های شیری داردو زیر آنها هم دندان های دائمی اش که در عمر کوتاهش فرصت سر بر آوردن نداشتند پنهان شده اند. وقتی که پیکرش آشکار شد دنده های ظریفش هم مانند روزی که زنده بود هنوز در وضع طبیعی و در دو سوی مهره های قوس دارش قرار گرفته بودند .یکی از انگشتانش نیز هنوز در حالت خمیده بود ،مثل این که با آن چیزی را گرفته بود.

ادامه نوشته

موسیقی زار ؟؟؟

بالا خره دوست انسان شناسمون صحیح و سلامت رسیدند .هنوز نتوانستم درست وحسابی ببینمشون اما حتما روی قولم هستم . اما حالا، گمان نکنم تا به حال در مورد  انسان شناسی موسیقی مطلبی زده باشم؟!!!!..... حالا که می خواهم درباره این موضوع بنویسم پس چرا از یکی از موسیقی های بومی گوشه ای از ایران غزیزمان نباشد.............

 

موسیقی زار مربوط به مردمی است که در حا شیه ی خلیج فارس زندگی می کنند و در اصل از سواحل شرقی آفریقا به ایران آمده اند .این گروه معتقدند که برخی ،توسط نیرو های نا مرئی که به عنوان شناخته شده تسخیر می شوند.این باد ها شخصیت های گو ناگونی دارند و بیماری وافسردگی و روان پریشی شخص تسخیر شده را موجب می شوند.اما در مان امکان پذیر است .نخست بیمار در مکانی جدا نگهداری می شود و در طول چند روز با داروهای ویژه و رو غن های ما لیدنی ،تحت نظر قرار می گیرد. سپس اهل محل توسط یک خیز رانی –کسی که ایفاگر یکی از نقش های مراسم درمان است و چوب ویژه خیز ران در دست دارد،خبر دار می شوند.مراسمی به پا می شود که مخارج آن توسط بیمار تقبل می شود.از بعد ورود بیمار تا پایان ،کل مراسم توسط بابا یا ما ما هدایت می شود که کار آنها و شگرد های آن ها اکنون نوعی جادوی  پزشکی تلقی میشود.اما مهمتر شاید آوازی است که می خوانند و سازهایی است که نواخته می شود ،چون این باد ها با موسیقی به مهر می آیند و بابا و ماما به تدریج به هویت باد پی می برند و باد نام خود را فاش می کند.مراحل بعدی درمان از این پس امکان پذیر می شود.در صورتی که که خواسته های باد بر آورده شود ،باد "زیر شده" و بیمار را آزار نخواهد داد اما "مرکب"خود را کاملا رها نمیکند و کسانی که گرفتار این باده ها شده باشند در سواحل جنوب به "اهل هوا" شناخته می شوند.

 

 

خوش بگذره

دوستان انسان شناس ما روز سه شنبه راهی یزد شدند.این برنامه یک اردوی علمی ـتفریحی بود و بعد علمی اش آنقدر با کارگاه های اساتیدی چون دکتر فکوهی، دکتر فیاض، دکتر مقصودیان، دکتر نر سیسیانس قوی است  که گمانم دوستانم گنجینه های با ارزشی بر گردند.روز چهار شنبه دانشکده خیلی خلوت بود چون بالاخره ۷۰ نفر از انسان شناسان نبودند و نا گفته نماند که من نتوانستم بروم اما تمام تلاشم را میکنم تا از دوستانی که در کارگاه ها شرکت کردند از متن گفت و گو های گزارشی تهیه و در وبلاگ بزنم .و امیدوارم که دوستان عزیزم اوقات خوشی را داشته باشند....

هویت ایرانی در آینه ی تاریخ ایستاده

 

ریشه ها ی ماندگاری پویایی و جریان زیست یک قوم ،سرزمین،فرهنگ و تمدن در هویت نمایان میشود.روییدن ،بالیدن ،سبز ماندن از این رو هویت همواره مانند درخت در یورش خزان است به طوری مه نباید از آن بی خبر یا نسبت به آن بی تفاوت بود.در مقاله  پروسه تاریخی تحول ایران در ادوار مختلف و اینکه درگیر چه چالشهایی بوده است را بررسی شده است.

دوران باستان

پس از مادها عصر درخشان تاریخی و هویت ایرانی با هخامنشیان اغاز میشود.با توجه به دستاورد های تمدن ایرانی دوره هخامنشیان می توانیم ادعا کنیم بسیاری از بن مایه های تمدن ایرانی در این دوره رقم خورد.در گذشته هویت دولت ها و ملت ها با دو مسئله مهم شناخته میشد:نخست توان دفاع در برابر دشمن خارجی و دوم تامین امنیت ،رفاه،آسایش و عدایت اجتماعی در داخل.در اندیشه سیاسی ایران متفکرانی چون امام محمد غزالی ،خواجه نصیر الدین طوسی ،خواجه نظام الملک طوسی ،فارابی و ابن سینا و...بحث مشروعیت قدرت و نظام سیاسی و مسئله هویت ،قدرت و مشروعیت پادشاه و حاکم مرزها و مقوله قدرت اهمیت بسزایی دارد.

هویت ایرانی ایرانی مقارن فتح ایران

 

با تشکر از دوست عزیزم خانم زهرا ابطحی

ادامه نوشته

مردم شناسی جنسی

دیروز در دانشکده دکتر فیاض سخنرانی پیرامون انسان شناسی جنسی داشتند بدین قرار:

ایشان در ابتدا عنوان کردند که در نظر دارند بابی پیرامون این مسئله برای آنان که درصدد تحقیق و بررسی اینچنین مضامینی هستند باز کرده باشند.مسئله ای که به گواه تاریخی که مسایل جنسی را هم روایت کرده از اهمیت بسیاری بر خوردار است و همچنین جای بحث و بررسی آن در دانشگاه کم .

انسان شناسی جنسی چون سایر گرایش های انسان شناسی رابطه ی فرهنگ و طبیعت انسان یا فرهنگ و غریزه  را بررسی میکند.

چرا غریزه ی جنسی غریزه ی مهمی است؟زیرا غریزه ی بقای بشری است که کم و کیفش در نسل بشری تاثیر میگذارد که در اینجا میشود که هر گونه برنامه ریزی برای نسل بشر باز میگردد به این غریزه و حتی تمایز نسل بشر هم از ابتدا تا به حال به این مسئله باز میگشته است تا جایی که در کلام هم میبینیم که گفته میشود غرب و شرق به گونه ای که که این مسئله وجه تمایز آن دو شده است.چرا به شدت این مسئله در فرهنگ بشری تجلی داره و خود را از کانال های مختلف نشان میدهد و جوامع شهر به شهر و روستا به روستا تفاوت فرهنگ جنسی داشته و از طرفی جوامع نیز خود را به شدت متنوع در این زمینه نشان میدهند و جالب تر آنکه 80-90 درصد جک ها در سطح جهان جک های جنسی است .

پس  اینچنین مقدماتی خود ضرورت بحث پیرامون این موضوع را روشن و روشن تر میکند.اما مهمترین بخش مورد بحث آن است که غریزه ی جنسی ارتباط مستقیمی با نشاط یک جامعه دارد و در هر جامعه ای که نشاط جنسی بیشتر باشد حیات و زندگی پر رنگ تر است وحالت عکس زندگی در آن جامعه کم رنگ تر است و اگر جایی دیده شد که جامعه دچار اضطراب شد این میرساند که روابط جنسی نیز دچار اضطراب شده است و بالعکس.

ادامه نوشته

یک خبر خیلی کوچولو (کشف استخوان 1700 ساله)!!

 

هنگام فعالیت های ساختمانی در زیر زمین خانه ای در ایالت آیداهو واقع در شمال غرب آمریکا استخوان های انسانی با قدمت 1700 سال پیش کشف شد .یک گارگر ساختمانی به هنگام عملیات حفاری به استخوان های جسد انسانی برخورد که قدمت آنها با تجزیه کربنی مورد بررسی قرار گرفت.

سوسیان میلر یکی از دیرینه شناسان منطقه آیداهو گفت:این استخوان ها متعلق به یک مرد هندو آمریکایی 40 ساله است.

وی افزود:درباره این استخوان ها باید با قبایلی که در این منطقه زندگی میکنند به گفت و گو نشسته و درباره نگهداری آنها تصمیم بگیریم .

البته گفته میشود این گارگر ساختمانی هنگام فعالیت به بخش هایی از استخوان ها لطمه وارد آورده است ،از این رو،جمجمه ،شکسته شده و زمان بسیاری لازم داشت تا قطعات در کنار یکدیگر قرار گیرد.

میلر با بررسی بیشتر دندان ها و شکل جمجمه این انسان ها به قبیله وی پی برده است ،بررسی های بیشتر در حال انجام است.

 

    

انجمن انسان شناسی تقدیم میکند:

             مردم شناسی جنسی

                      

                                    سخنران:دکتر فیاض

                              تاریخ :شنبه ۱۵ اردیبهشت

                                           زمان:۱۳-۱۴ 

 مکان:زیر پل گیشا،دانشکده ی علوم اجتماعی،تالارمطهری      

                            

 

با عرض سلام خدمت دوستان عزیزم

دیروز در دانشکده سخنرانی تحت عنوان "تضاد اجتماعی در هزاره ی سوم "داشتیم که جمعی از اساتید حضور داشتند .متن این سخنرانی را بعد از ویرایش تا انتهای هفته در وبلاگ خواهم گذاشت .

در ضمن انجمن در این هفته نمایشگاه کتابی بر پا کرده است که دوستان عزیزمان می توانند کتاب های خود را با ۱۵٪ تخفیف در یافت کنند و لازم به ذکر است به جز نشر نی سایر انتشاراتی که کتاب هایشان را در اختیار ما گذاشتند در نمایشگاه بین المللی شرکت نمیکنند.

 

نقش رسانه های داخلی و خارجی در حیات فرهنگی ایران

قبل از عید بود که دکتر مهدی منتظر قائم پیرامون این موضوع در دانشکده ی ما سخنرانی داشتند .اما به دلایلی نتوانستم آن را زودتر از این ها در وبلاگ زنم و خواهشمندم پوزش من را بپذیرید.متن سخنرانی :

ابتدا باید توضیح خلاصه ای از فرهنگ را داد و سپس جایگاه رسانه ها را از نظر تاریخی مورد بررسی قرار داد و بعد از آن جایگاه رسانه های داخلی و خارجی را و در نهایت تاثیر آنها بر فرهنگ ایرانی را مورد توجه قرار داد.

تعریف فرهنگ بسیارمشکل است چرا را که بیش از 250 مفهوم و تعریف برای فرهنگ بر شمرده اند از نظر من فرهنگ مجموعه شناخت ها ،آگاهی ها و ذهنیتی است که تک تک افراد جامعه دارند.

اجزای متعددی را می توان برای فرهنگ بر شمرد .فرهنگ هم ابعاد ذهنی دارد(نگرش های تک تک افراد جامعه )و هم برون ذهنی( نوع ساختار هایی که بین تعامل میان افراد شکل میگیردو نچه این ها به هم نزدیک میکندو از دل این نزدیکی ها ساختار ها مختلف و تعاملات گوناگون حاصل از ارتباط و تعامل میان آنها شکل می گیرد

حداقلی از پایه های مادی مورد نیاز است تا یک جامعه بتواند به حیات خود ادامه دهد.هر پدیده ای که رخ می دهد باید بتواند باز تاب خودش را در مجموعه یا در جامعه نشان دهد یا هر عنصر خارج از جهان اجتماعی نحوه ی تعامل یا ساختار ها را جهان انسان ها را مورد تاثیر قرار دهد و تغییری ایجاد کند .باز اندیشی در نحوه ی متغییر و چیستس و چرایی فرد و چگونگی تنظیم روابط در جامعه را بایر مورد تاثیر قرار دهد.در این راستا چالش برای تعریف از خود و باز اندیشی بیشتر می شود والبته حداکثری از مشارکت بایدوجود داشته باشد تا از طریق آن ،مجموعه ای از انسان ها بتوانند آن را درونی کنند.

چرخه ی تولید فرهنگ که در آن ایده جدید تولید میشود و همه افراد در آن راستاباید بتوانند یک تعریف مجددی که قابل توجه تعداد بیشتری از انسان ها باشند ارائه شود.در عصر مدرنیته ترویج و اشاعه ی این امر بیشتر صورت گرفته است .بنابر این ایدئولوژی ها و افکار و مجموعه تغییرات در خارج از ایران که ماهیت فرهنگی یا سیاسی داشته وارد حیات اجتماعی میشود نیاز دارد تا ما آن ها را بگیریم تحلیل و باز اندیشی کنیم و تا بتوانیم در مقابلش رویکرد پس زنی یا پذیرش داشته باشیم یا بر طبق فرهنگ خود آن را در جامعه تغییر داده و در جامعه ارائه کنیم .

یک مرور تاریخی در نقش رسانه ها و ارتباطات حیات فرهنگی در ایران (شاید با این رویکرد یا س های فرهنگی را بتوان بهتر در ک کرد.)

ادامه نوشته

کشف فسیل انسان در چین........جفت گیری؟؟؟؟

هفته ی گذشته بقایای یکی از نخستین انسان های مدرنی که در شرق آسیا می زیستند در غاری در چین کشف شد.این یافته میتواند به روشن شدن این مساله که اجداد ما انسان ها چگونه در شرق سکنی گزیدند کمک کند.

گروه تحقیقاتی 34 قطعه استخوان را در غار"تیان یوان" در نزدیکی پکن کشف کردند.تاریخ گذاری رادیو کربنی نشان می دهد این فرد بین 42 تا 39 هزار سال قبل زندگی می کرده است .پروفسور "اریک ترینکاس"از دانشگاه واشنگتن در شهر سن لوئی آمریکا که یکی از پژوهشگران است.میگوید:"برای این دوره زمانی که نحوه پخش شدن انسان های مردن در سراسر جهان اهمیت اساسی دارد ، ما دو فسیل با تاریخ مشخص در شرق آسیا داریم .از قبا بقایای غار"نیا از ساراواک "در برونئی را داشتیم و حالا این نمونه از چین را داریم.اگر رو به غرب برویم،نمونه ی بعدی به لبنان مربوط می شود.در این فاصله چیز دیگری نیست"

بر اساس نظریه ی خروج از افریقا انسان های مدرن (همو ساپین ها)در شرق آفریقا تکامل یافتندسپس در حدود 70 هزار سال قبل در سراسر زمین پخش شدندو جای انسان های بدوی تری مانند نئاندر تال ها را بدون آمیزش یا امیزش اندک با آنها را گرفتند.

بقایای کشف شده در تیان وان دارای مشخصه های هموساپین هاست.اما اریک ترینکاس و همکارانش این استدلال جنجال آفرین را مطرح کردند که استخوان ها همچنین برخی مشخصه های کونه های قدیمی تر انسان را ،مانند دندان های نسبتا بزرگ جلویی ،بروز می دهد.آنها استدلال میکنند محتمل ترین دلیل وجود این مشخصه ها این است که انسان های اولیه مدرنی که از آفریقا سر بر آوردند با جمعیت های قدیمی تری که از قبل در اروپا و آسیا حضور داشتند جفت گیری کردند.

 

 

با تشکر از دوست عزیزم خانم زهرا ابطحی

ادامه نوشته

حد فاصل ارسطو تا ابتدلی قرون وسطی چه بر سر تفکر آمد؟

حد فاصل ارسطو تا ابتدای قرون وسطی چه بر سر تفکر آمد؟یا به بیانی پیش و پس از میلاد مسیح که شگفت انگیز ترین عوامل این دوران بود فضای فکری چگونه بود؟

ارسطو در سال 322 پیش از میلاد در گذشت .اتن در این هنگام نقش غالب  خود را از دست داده بود.دلیلش تا حد زیادی از آشوب های سیاسی ناشی از لشکر کشی های اسکندر ناشات میگرفت.او با کشور گشاییهای بیشمار خود تمدن یونانی به مصر و خاور زمین تا مرز های هندوستان گسترش داده بود.این آغاز عصری تازه در تاریخ بشر بود .تمدنی پدید آمدکه فرهنگ و زبان یونانی در آن نقشی عمده داشت . این دوره که سیصد سال طول کشید به نام یونانی گری (هلنیسم )معروف است.از خصوصیات یونانی گری ان بود که مرز های میان کشور ها و فرهنگ های  گوناگون را از بین برد.پیش از این یونانی ها _رومی ها _مصری ها_بابلیها_سوریها_ ایرانی ها هر کدام خدای خود را در چارچوب مذهب ملی می پرستیدند.اکنون فرهنگ های مختلف در بوته ای بزرگ و سحر آمیز از اندیشه های دینی_فلسفی علمی در آمیختند.به طور کلی فلسفه ی دوران هلیسم چندان اصیل و نو افرین نبود. افلاطون یا ارسطوی تازه ای پیدا نشد .فلسفه این دوران همچنان پیرامون مسایلی دور میزد که از سوی سقراط _افلاطون _ارسطو دور میزد.وجه مشترک همه آن ها سعی در بهترین راه زیستن و مردن بشر بود.که در این جا سه روند را بررسی میکنیم.

ادامه نوشته

مهربان،زیبا،دوست

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش

آفتابش بر دست

خنده بر لب،گل به دامن ،پیروز

کوله بارش سرشار از عشق ،امید

آفتابش نوروز

با سلامش ،شادی

در کلامش،لبخند

از نفس هایش گل می بارد

با قدم هایش گل می کارد

 

مهربان ،زیبا،دوست

روح هستی با اوست

 

 

قصه سادهست،معما مشمار

چشم در راه بهارم آری

چشم در راه بهار.......

 

روزگارتان خوش. عیدتان مبارک.......

 

چه کسی حقیقت را در مورد ما میداند.؟؟؟؟؟؟؟؟

"هر فرد یگانه است و بیشمار افرادی که نمیشناسندش"           اوکتاو پاز

فرهنگ؛ پدیده ای که نباید پرسید چیست؟بهتر آن است که بپرسیم چه نیست؟ همان است که به ما می گوید چه چیز غذا هست و چه چیز غذا نیست و حاصل آنکه عده ای مثل اسکیموها فقط گوشت می خورند،عده ای مثل هندوها در تمام عمر لب به گوشت نمی زنند و مسلمین فقط برخی از انواع گوشت را جزء خوراکی ها طبقه بندی می کنند.فرهنگ همان است که به ما می گوید چه صدایی خوب است و چه صدایی بد؟و حاصل انکه پش از گوش دادن به یک قطعه از موسیقی اسکیمویی به احتمال زیاد ان را جیغ و داد یک مشت ادم بیکار خواهیم نامید و قطعا هیچ رابطه ای بین جیغ موسیقی آرام بخش مغولی و احساس آرامش نخواهیم یافت! همان است که به ما می گوید وقتی یکی از ما افتاد روی زمین و دیگر حرکتی نکرد او را چه بنامیم و چه طور برای خود توجیهش کنیم؟و از همه مهمتر جنازه اش را چه کنیم؟مثل نپالی ها بسوزانیم؟مثل مسلمین زیر خاک بگذاریم،مثل مسیحیان در تابوت بپیچیم و یا مثل زرتشتیان در دخمه قرارش دهیم تا متلاشی شود؟همان است که به ما می گوید به هنگام خستگی،موازی با زمین بخوابیم و یا تکیه داده بر عصا و عمود بر آن؟از این هم عمیق تر همان است که به ما می گوید در عمل طبیعی "دیدن" طیف نور را که در طبیعت پدیده ای واحد است 7 رنگ ببینیم؟سه رنگ یا دو رنگ؟همان که حتی ناخودآگاه ما را افسار می زند و حاصل ان می شود که هیچ کدام ما هرگز حتی در خواب هم تصویرمان از خانه،یک خانه ی یخی اسکیمویی نیست و یا خواب یک خانه ی درختی استوایی را نمی بینیم.با همه این ها پس گزاف نیست اگر بگوییم همه ما ادم ها سخت افزارهای نسبتا واحدی هستیم که نرم افزار فرهنگ روی ما نصب می شود،نرم افزاری که می توانست طور دیگری راه اندازیمان کند،نام دیگری داشته باشیم،به زبان دیگری حرف بزنیم،غذای دیگری بخوریم،خدای دیگری را بپرستیم،تعبیر دیگری از مرگ بدهیم و حتی تعریف دیگری از خود به عنوان یک جنس داشته باشیم."من زنم" یعنی چه؟در دنیایی که دو محور "زمان" و "مکان" تجربه های ما را مدرج کرده اند بسیار هیجان انگیز خواهد بود که تصور کنیم اگر مختصات تولد ما کمی(فقط کمی) جابه جا می شد الان چه تعریفی از خود به عنوان یک زن داشتیم؟چشمانتان را ببندید و با حفظ جایگاه خود در مکان،در همین ایران روی محور زمان به عقب و جلو بروید،زن مقتدر سوار بر اسب ساسانی،زن پوشیه دار پشت پرده عصر کشف حجاب و... حال زمان را ثابت نگه دارید،در همین قرن 21 بمانید و روی محور مکان بغلتید:زن امریکایی،زن افغان،زن ترک...تمام شباهت های سخت افزاری این زن ها را در یک کفه و تفاوت های نرم افزاری انها را در کفه دیگر بریزید،حال چه چیز باعث می شود که همه این ها را زن بنامیم؟اینجاست که به نقش فرهنگ،عمیق تر پی می بریم.

مارگارت مید یکی از بزرگترین زنان انسان شناسی است که با سفر به منطقه ساموا و وصلت با بومیان،ضمن تجربه ی شیوه دیگری از زندگی توانست اطلاعات ارزشمندی پیرامون فرهنگ آنها جمع اوری کند که پایه ی بسیاری از قطعیت های رایج زمانش را لرزاند.مید طی سال پژوهش دریافت در منطقه ی "آراپش" مردان و زنان هر دو به تیپ شخصیتی ای تعلق دارند که ما انرا "زنانه" می نامیم،مهربان،منفعل،پرستار و مشتاق کمک به دیگران.او همچنین نشان داد که مردم "موندوگومور" نیز که دست کم به ادم خواری مشهور بودند هیچ ادراکی از یک معیار دوگانه نداشتند و از هر دو جنس انتظار می رفت که سنگدل،خشن،خودخواه و شهوت طلب باشند؛آنچه بیشتر در فرهنگ ما ویژگی شخصیتی "مردانه" تعریف می شود.سرانجام مید مردم "چامبولی" را هم به عنوان نمونه ای بر خلاف تصورات قالبی ما در موردنقش های جنسی مطرح کرد:زنانی پرخاشگر،نان آور و ساده پوش و مردانی حسود و بیکار و ترشرو که بیشتر وقت خود را صرف آرایش و رقص و بگومگو در خانه می کنند.گرچه امروزه برکار مید،انتقاداتی وارد شده و یافته های جدید دانشمندان حاکی از آن است که جنس به معنای بیولوژیک خود قطعا تاثیرات غیرقابل انکاری بر روحیه ئ رفتار انسان ها دارد با این حال هنوز برای پرسش بی پاسخ مید،پاسخی پیدا نشده که اگر یک دختر و پسر با چشمداشت ها و الگوهای نقیشی دقیقا یکسانی پرورش یابند چه رفتاری خواهند داشت؟

شاید اگر تک تک ما زنان و مردان ایرانی به نقش فرهنگ و نفوذ آن به درونی ترین لایه های شخصیت خود واقف بودیم نسبیت و قرارداری بودن برخی مفاهیم را راحت تر می پذیرفتیم و باور می کردیم که زن بودن و مرد بودن تعاریف متنوع دیگری هم داشته و دارند که دست کم به اندازه تعریف های ما قطعی فرض می شوند حال انکه همه آنها فوق العاده نسبی اند!

پس:

زن نیز مفهومی یگانه است و بیشمار مصادیق متنوعی دارد که نمی شناسدشان...

 با تشکر از زهرا غزنویان،فارغ التحصیل انسان شناسی

نمی دونم!!!!!!!

 

 

 

 

دانشجویان انسان شناسی توجه داشته باشند برای گرفتن یک عکس انسا شناسانه  مخصوصا از صف های اتوبوس بدون آگاهی از چگونگی انجام این  کار دست نزنند چون عاقبت خوشی نخواهد داشت .حداقل شنیدن فحاشی ها ست .

من یک بار پس از برگزاری نمایشگاه عکس "مرگ در شهر" دکتر فکوهی سعی کردم که مرگ وقت را در صفوف اتوبوس نشان دهم ولی جالب تر از خود گرفتن عکس ،عکس العمل مردان و زنان بود که ابتدا شروع کردند به اینکه خانوم چرا عکس می گیری ،عکس هارو پاک کن و... وبعد از کمی غرو لند کردن شروع به حرف زدن با هم کردن ودر این حرف زدن هابه جریانات اخیر پخش شدن عکس ها ی خصوصی  مردم اشاره کردند.

این نوشته را دوست عزیزم زهره نظام محله به دستم رساند . به همراه عکس هایش اما متاسفانه هر کاری کردم نتوانستم عکس هایش را بذارم .

روز سه شنبه تالار شریعتی مهمان سخنرانی یکی از اساتید محترم انسان شناسی جناب دکتر فکوهی بود .این همایش با عنوان هویت ملی و فرهنگ ایرانی راس ساعت 12:30 برگزار شد و کسانی که حضور یافتند یقینا بهره های بسیار برده اند.این دست نوشته به همت دوست عزیزم آماده شده است برای آن دسته از دوستانی است که به هر دلیلی نتوانستند در جلسه حضور به هم برسانند .

ایران دارای  خصیصه هایی از جمله تداوم سیاسی  است.چیزی به نام ایران وجود داشته است به شکل دولتی که قدمتش به چند هزار سال می رسد .

ادامه نوشته

راحت میگم!!!

از کنار هم می گذریم ...

از کنار هم می گذریم به سادگی ،بی توجه به یکدیگر رد می شویم...

از کنار هم می گذریم بدون اینکه بدانیم چه قدر  در زندگی یکدیگر تاثیر داریم.از کنار هم میگذریم بدون آنکه بدانیم که دیگری ای وجود دارد .بدون این که لحظه ای باستیم و تامل کنیم .می دویم به سرعت با کم ترین مکث و تامل.همیشه عجله داریم همیشه شتابان.

سرعت من 180 سرعت تو 200 دیگری؟!

با نهایت توان می دویم با نهایت قدرت.همیشه عجله داریم و همیشه وقت کم است و زمان محدود.

به ثانیه ها نمی ر سیم .عقربه ها سریع تر از ما هستند.در سیاهچال سرعت محبوسیم و بیهوده دست و پا میزنیم.عجله داریم ولی برای چه؟برای رسیدن به کدام هدف والاست که اینگونه در شتابیم؟برای رسیدن به کدام کلید طلایی؟

هی تو !بایست!بایست و لحظه ای در درونت تامل کن.این همه شتاب برای چیست؟می دانی؟ایستاده ای بنا به در خواست من .اما ذهنت هم چنان در شتاب است .عجله از پشت آیینه ی چشمانت برا یم دست تکان می دهد....میفهم و کنار میکشم .از کنار من میگذری به سادگی و با نهایت شتاب.....

 

آی آدم ها یک نفر دارد که دست و پای دائم میزد در آب...می بینیدش؟؟

با تشکر از خانم زهرا ابطحی دوست عزیزم

 

نئاندرتال های صلح طلب

در آگوست سال گذشته میلادی دو دانشمند به این نتیجه رسیدند که نسل امروز مردم اروپا تا 5 درصد" نئاندرتال"محسوب می شوندو مردمان امروز غرب آفریقا در میراث رسیده از اجدادشان نشان از گونه ی کهن دیگری غیر از نئاندرتال ها دارند.با توجه به این که این دو گروه قومی و امثال آنها همواره در حال پراکنده شدن در سراسر جهان بوده اند می توان با اتکا بر نتایج این تحقیق گفت که شاید تمام ما انسان های امروزی بخشی از دی ان ان گونه ی غریبه و کهنی از انسان گونه ها را به ارث برده باشیم.          

این در حالی است که نظر غالب این است که "انسان خردمند"آنگاه که در قاره آفریقا سر بر آورد راهی دیگر نقاط زمین شد وسر راه خود همهی دیگر گونه های هم جنس و هم خانواده خود را بر انداخت. اما گویا چنین نبوده و میان این گروه ها آمیزش ها و سازش هایی هم در کار بوده است.                          

ادامه نوشته

یک واژه در یک اندیشه!؟

  • مهمترین خصیصه ی بارز دولت های مدرن داشتن نظام مالیاتی برای کارکرد های مورد نظر دولت بوده است.مساله  مالیات و اهمیت آن در مرکز توجه مشترک ادیان الهی،دموکرات ها ،لیبرال ها ،سوسیالیست ها و کمونیست ها بوده است.نگاه هر یکی از این ایدئولو ژی های سیاسی به کارکرد های نظام مالیاتی اساسا در طول همدیگر بوده است.
  • بدون شک در اندیشه های معاصر ،مارکسیسم پیشرو طرح اندیشه های اساسی در ارتباط با کارکرد های اشکار نظام مالیاتی بوده است.دموکراسی نیز عمده توجه خود را به کارکرد های پنهان و آشکار این موضوع متمرکز نموده است.در اندیشه های معاصر،مانیفست مارکسیسم که تبلوری از اندیشه های فردی اش انگلس و کارل مارکس بوده و مهمترین مباحث ،نقدها را در مورد کارکرد مالیات ارائه نموده است.
ادامه نوشته

مکثی کوتاه

"گاهی باید ایستاد .دفتر خاطرات را ورق زد و نکته ها از آن یافت شاید آنچه می یابی فراتر از زمان و مکان باشد."سالیان سال است که اسطوره شناسان این گونه به اسطوره ها می نگرند یا به عبارتی اینگونه آنان را می ستایند وبی نصیب نمی مانیم که بدانیم هر کدام از این شخصیت ها یی که تنها مهر اسطوره ای می خورند و از یاد ها می روند چه برای گفتن دارند.

یکی از اینان زروان است.زروان در اوستا به معنی زمان است و بارها با کلمه ی راپیثونه (نیمروز) امده است،برای تعیین هنگام ظهر و مکرر با کلمات درگه.دیردرنگ به معنای دیر زمان آمده .

زوران حتی به زربان بزرگ که یکی از نام های حضرت ابراهیم است اطلاق شده است . از مندرجات اوستا چنین مستفاد میشود که زروان ایزد زمانه ی بیکرانه و جاودانی ست .در عبارتی از گات ها روان نیکوکار و روح شرب منزله ی دو گوهر همزاد معرفی شده .در زمان هخامنشیان عقاید مختلفی در باب ماهیت این پروردگار وجود داشته بعضی او را با مکان و برخی با زمان یکی می دانستند. .مانی با اقتباس افکار زردشتی عصر خود نام زروان را به خدای بزرگ اطلاق کرده است .برخی از نویسندگان و مورخان قرن های پنجم و ششم میلادی اسطوره ی ذیل را راجع به آفرینش از عقاید ایرانیان عهد ساسانی نقل کرده اند  :

ادامه نوشته

 رفتن این واژه ی ساکت.رنگ می یابد وقتی می سپاریش به ایزد.

در نظرم آدم ها ساحتی دارند،ساحتی که پا گذاشتن در آن مستلزم زمان است و این آدم ها را برایم پیچیده میکند و چه نیکوست به آنانی بر می خوری که با لبخند و با شوق زندگی پذیرای تو در جمع  نا آشنایای خویشند.

شاید بگویید نوشتن یک خداحافظی برای کسی که به دانشگاه نمی آید این چنین سخت نسیت .اما این دوستی که من برایش می نویسم این کودکمان _وبلاگ_را ساخت و دست کوچکش را در دست گرفت و آنچه می گذشت را از دیده ی او روایت کرد حالا این کودک یک ساله را به من سپرده.

 

منیژه جان از تمامی کمک هایی که به من کردی سپاسگذارم و این نوشته را تنها ابزاری می دانستم برای قدردانی و امیدوارم هر کجا که باشی نیکو زندگی کنی ،به آرزوهایت برسی ،دوباره در مقطعی دیگر ببینمت و سر بلند باشی.

 

برای دلگرمی خودم مینویسم.

به قول استادم

زندگی میگوید :باز باید زیست

                                        باید زیست

 

من را هم تنها نگذارید. همچنان مشتاق تمام دست نوشته ها و نظرات شما برای وبلاگ عزیزمان هستیم.....

 

فضای عمومی و حریم شخصی

دوستان عزیز! عذر می خوام که این مطلب رو دیر زدم .یه ذره به من سال اولی حق بدین.

 

گزارش بخش اول همایشی که انجمن علمی باعنوان" فضای عمومی وحریم شخصی "دروبلاگ ثبت شده است .این بارگزارش بخش دوم همایش رامینویسم. همانطورکه مستحضرهستیددربخش اول ازدکترفکوهی آقای لاریجانی وسرهنگ بیات دعوت بعمل آمد و دربخش دوم ازدکترامیلیانرسیسیانس جناب نمک دوست و آقای انصاری وسرهنگ بیات .

خانم امیلیانرسیسیانس: ازدیدگاه هابرمارس فضای عمومی رامجموعه ای ازافرادتشکیل میدهندکه افرادی معمولی هستند یعنی دراین فضا باخودکوله باری ازقدرت بهمراه ندارند درصحبت ازاین فضا درواقع به موضوعات مشترک ومتناسب با سلیقه این افرادتوجه میکنیم .مفهوم فضای عمومی ازقرن 18بااین عنوان شکل گرفته است وآن هم میان طبقات متوسط وضمن تاسیس انجمن ها وکلوپها وسالنها دراین اجتماعات مردم ازموضوعات اجتماعی ازقبیل شعرفلسفه ودین صحبت می کردند . که درحوزه خصوصی ایجادشده انداماباورود به فضای عمومی محتوایشان مشخص میشود مردم به شعروفلسفه وموضوعات اجتماعی بسنده نکردند وکم کم دایره بحث انها پیچیده ترشد وموضوعات دولت وحکومت هم به این قلمرواضافه شد .

ادامه نوشته

چی شد که روی دو پا راه رفتیم؟؟؟

حدود 6 میلیون سال قبل بود که اجداد میمون نما و جنگل نشیتن انسان توانستند بر روی دو پای خود بایستند و راه بروند...!منطقه ی "اواش میانه"در کشور اتیوپی ،منطقه ی ست گرم بسیار بد آب و هوا و غیر قابل سکونت.گاه رودی در کناری دیده می شود و درختانی که فرصت یافته اند بر کرانه ی آن برویند ،خود نمایی می کندتا چهره ی خشک این زمین را بر هم زنند.گهگاه نیز برکه ای موقت در گوشه و کنار آن شکل میگیرد که دوامی ندارد.بخش ها یی از سطح زمین پوشیده از گدازه های سرد وسخت است و بارانی که هر سال دو بار سیل آسا از راه می رسدو تپه ها را می فرساید و رسوبات را بر سر این تپه ها می نشاند.تا به تدریج روی آنها را بپوشاند و بیشتر وبیشتر مدفونشان کند.پیدا شدن یک گونه ی جدید از رسته ی نخستینان مربوط به حول و حوش همین دوران و همین جا در شرق آفریقا است.گونه ای که آنچنان از اسلاف میمون سانش قابل تمیز نبود اما یک تفاوت اساسی با آنها داشت و آن این که به جای جست زدن بر چهار دست و پا بر دو پایش می ایستاد و گام بر می داشت.

ادامه نوشته