نئاندرتال های صلح طلب
"وینسنت پلانیول"معتقد است که به جای قایل شدن به این که حدود صد هزار سال پیش گروهی از آدمیان از آفریقا مهاجرت کردند و جایگزین تمام گروه های دیگر شدندباید گفت که این جماعت تازه وارد به هنگام ورود با دیگر مردمی که زمانی بس طولانی و شاید از چهار صد هزار سال پیش در اروپا ساکن بودند به تعامل و معاشرت پرداختند.برای فهم این بررسی باید ابتدا توضیح داد که بر روی هر کروموزوم انسان و سایر موجودات ممکن است از مظر تاثیر گذاری مشترک بر یک خصلت خاص در آن موجود با هم نوعی ارتباط و پیوستگی داشته باشند و این ارتباط ها از نسلی به نسل بعد با همان ترتیب منتقل شود.این دو اندیشمند به این نتیجه رسیده اند که تنها در صورتی می توانسته اند نقاط مبهم موجود در الگوی ترسیم شده از نسب مردم مورد مطالعه را بر طرف و آن را تکمیل کنند که یک جمعیت دیگر از انسان گونه ها را نیز در زمره ی نیاکان آنان وارد کنند.پس با در نظر گرفتن مقدار پنج در صد برای تاثیر گذاری این گروه غریبه الگو تکمیل می شودو می توان کل داده ها را به طور کامل جمع آوری کرد. آنها گمان دارند که در مورد مردم امروز غرب و شمال اروپا بخشی از کروموزومها از جمله قسمتی که در هسته سلول نهفته است احتمالا هنوز نقشی از نئاندرتال هل بر خود دارد.این محققان به درستی نمیدانند کدام گروه کهن از آدمیان یادگار خود را بر مردم غرب آفریقا به جا گذاشته اند هر چند که آنها هم همان نسبت پنج در صدی میراث یک نسل غریب را با خود دارند.این امر منطقی به نظر می رسد زیرا در کل این بررسی فرض بر این است که تئاندرتال ها حدود چهارصد هزار سال پیش در آفریقا نشات یافته اند و آنجا را ترک گفته اند ودر اروپا و غرب آسیا ساکن شده اند. پس دیگر احتمال آمیزش "انسان خردمند" که او نیز در موج بعدی و حدود صد هزار سال پیش از آفریقا بر خاست با نئاندرتال هایی که آن موقع دیگر در آفریقا نبودند منتفی میشود.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۵ ساعت 21:14 توسط منیژه غزنویان
|
این وبلاگ را سال 1384 ساختم و به عنوان تریبون گروه ما در انجمن علمی دانشجویان انسانشناسی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد؛ آن هم در شرایطی که به زبان فارسی، هنوز پایگاه اینترنتیای برای رشتهمان وجود نداشت. اینجا تجربه ما بود از انسانشناسی خواندن در ایران، زمانی که تازه دانشجو شده بودیم.