مختصري از تاريخچهي حاشيهنشيني:
در حدود هزارهي اول كه منجر به تأسيس سلسلههاي گوناگون گرديده بود، آغاز شهرنشيني در ايران باستان همزمان است با توسعهي اقتصادي، پيشرفت صنايع و گسترش كشاورزي. امپراطوري آشور، بابل، ماد و هخامنشي از جملهي اين سلسلهها هستند و اشكانيان در اين بافت تحولات جديدي بوجود ميآورند. احداث شهرها تاز مان ساسانيان نيز ادامه مييابد و احداث شهرهايي با نقشههاي مربع، چندضلعي، مدور و بيضي به سبك اشكانيان تداوم مييابد.
بعد از ظهور اسلام بافت شهري بصورت تركيبي از ابعاد مذهبي و شهرسازي قبل از اسلام شكل ميگيرد. پس از زمانهاي قديم در ايران شبكهاي از شهرهاي سياسي، نظامي، مبادلاتي و ارتباطي پديد آمده بود. با ورود نظام سرمايهداري به كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران هماهنگي بين اين سه بخش از بين ميرود و شهر بدون مركز جانشين اين سه نظام ميگردد. در اين مرحله است كه شهرها بدون ارتباط با هم و بصورتي گسسته در جهت ارضاي نيازهاي سرمايه داري و براي مصرف، رشد معاصر خود را آغاز ميكنند.
دكتر پرويز پيران روند شكلگيري ناهمگون شهرنشيني موجود را به اين شرح بيان ميدارد كه:
«در جهت ارضاي نيازهاي سرمايهداري غربي، توسعهي برونزا يا تحميلي مناطقي كه به جهان سوم موسوم است و از جمله ايران بدون توجه به شرايط تاريخي بستر فرهنگي و نيازهاي واقعي اين قبيل جوامع آغاز، و با هدايت غرب گسترش يافت و در جهان سوم نيز شهر مركزي غربي، اما اين بار فقط براي مبادله و مصرف به عنوان مقر نمايندگيهاي شركتهاي فرامليتي و ايستگاههاي مبادلاتي تكرار شد و در نتيجه پايتخت و با شدتي به مرات كمتر چند شهر ديگر به سرعت رشد كرد و شهرنشيني شتابان ولي فوقالعاده ناهمگون رخ داد.
انبوه روستاييان آشنا شده با شهر پرآشوب نه از براي چرخانيدن چرخهاي صنايع نوپا بلكه بيشتر براي پادويي در بخش خصوصي بيضابطه كه حتي با بخش خصوصي غربي نيز از هيچ نظر قابل مقايسه نيست سيلوار به شهرها سرازير شدند و شرايط كنوني پديد آمد.»
در ايران پس از ورود و استقرار سرمايهداري پديدهي حاشيهنشيني بوجود آمد و رشد آن عمدتاً از سال 1320 به بعد شدت يافت. گفتني است كه اصلاحات به اصطلاح عميق نيز از همين سال به بعد صورت گرفت، پس از بروز تغييرات عمده در سالهاي 1341 و 1342 رشد حاشيهنشيني به حدي رسيد كه دستگاههاي حكومتي و پژوهشگران اجتماعي را برآن داشت تا براي رفع آن چارهانديشي كنند.
در سال 1350 مؤسسهي مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بنا به خواست سازمان برنامه بودجه، طرح گستردهاي براي مطالعهي حاشيهنشيني در كشور تهيه كرد كه با مطالعهي شهر تهران آغاز ميشود و سپس مطالعات عميقتري پيرامون ديگر شهرها آغاز شد.
- مختصري از تاريخچهي بهداشت:
بايد گفت براي هزاران سال، بيماريهاي همهگير بازتاب تبهكاريهاي بشر تلقي ميشد. اين عقيده كه بيماري از عوامل طبيعي مانند آب و محيط فيزيكي ناشي ميشود به مرور به وجود ميآيد.
اين پيشرفت عمده در تفكر يونان و طي قرون 4 و 5 قبل از ميلاد اتفاق افتاد و نمايانگر اولين تلاش در جهت تنظيم فرضيهي منطقي و علمي علت بيماري بود. منشأ طب و بهداشت نيز در افسانههاي بيشماري بيان شده است.
معرفي طب را به دوران جمشيد، چهارمين پادشاه باستاني ايران نسبت ميدهند. قرون وسطي با طاعون سال 542 م آغاز و با مرگ سياه (طاعون) سال 1348 م به پايان خود نزديك شد.
جداسازي افراد مبتلا به بيماري مسري براي اولين بار براي پيشگيري از گسترش جزام به كار گزفته شد. در اين دوران كليسا عهدهدار مقررات بهداشتي بود. تحول اصلي در اين قرون برخورد فرهنگ مهاجمان بربر با ميراث كهن امپراتوري ساقط شدهي روم و باورها و ‘آموزشهاي صحيح دين مسيح بود. در دروهي رنسانس پيشرفتهاي صنعتي با موفقيتهاي مهم علمي همراه بود. استفادهي روز افزون از روشهاي تجربي، پيشرفت در مطالعهي بيماري در فرد و جامعه و توجيه منطقي انتقال بيماري به وسيلهي عامل بيماريزا براي اولين بار در اين زمان مطرح گرديد.
از سال 1750 م، جمعيت اروپا به سرعت افزايش و ميزان مرگ و مير كودكان زير يك سال فزوني پيدا كرد. اين زمان با كوششهايي براي آموزش عمومي در زمينههاي بهداشتي و پرداختن از بهداشت فردي به بهداشت عمومي همراه بود.
انقلاب صنعتي قرن 18 در انگلستان، مشكلات زيادي را ايجاد كرد مانند تراكم جمعتي، تجتمع زبالهها و ايجاد زاغهنشيني اين مشكلات باعث شكلگيري مفهوم تازهاي به نام بهداشت عمومي گرديد و دولت مسئوليت مستقيم سلامتي مردم را به عهده گرفت.
جداسازي افراد مبتلا به بيماري مسري براي اولين بار براي پيشگيري از گسترش جزام به كار گرفته شد. در اين دوران كليسا عهدهدار مقررات بهداشتي بود. تحول اصلي در اين قرون برخورد فرهنگ مهاجمان بربر با ميراث كهن امپراتوري ساقط شدهي روم و باورها و آموزشهاي صحيح دين مسحي بود. دردورهي رنسانس پيشرفتهاي صنعتي با موفقيتهاي مهم علمي همراه بود. استفادهي روز افزون از روشهاي تجربي، پيشرفت در مطالعهي بيماري در فرد و جامعه و توجيه منطقي انتقال بيماري به وسيلهي عامل بيماريزا براي اولين بار در اين زمان مطرح گرديد.
از سال 1750 م، جمعيت اروپا به سرعت افزايش و ميزان مرگ و مير كودكان زير يك سال فزوني پيدا كرد. اين زمان با كوششهايي براي آموزش عمومي در زمينههاي بهداشتي و پرداختن از بهداشت فردي به بهداشت عمومي عمراه بود.
انقلاب صنعتي قرن 18 در انگلستان، مشكلات زيادي را ايجاد كرد مانند تراكم جمعيت، تجمع زبالهها و ايجاد زاغهنشيني.
اين مشكلات باعث شكل گيري مفهوم تازهاي به نام بهداشت عمومي گرديد و دولت مسئوليت مستقيم سلامتي مردم را به عهده گرفت.
ادبيات پژوهش :
در رابطه با منابع مطالعه شده دربارهي حاشيهنشيني ميتوان به تعاريف زير اشاره كرد:
ـ مريم هاديزاده در كتاب حاشيهنشين و راهكارهاي ساماندهي آن در جهان، حاشيهنشيني را چنين تعريف كرده است: بخشهاي مورد غفلت واقع شدهي شهري كه شرايط زندگي و مسكن در آنجا به شدت نامناسب است مناطقي كه مهاجران فقير روستايي اولين خانهي ارزان و كوچك خود را در آنجا بنا كرد، و در همان حوالي به دنبال كار و شغل هستند.
ـ بخش جامعهشناسي موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران در كتاب بررسي حاشيهنشينان تهران، حاشيهنشيني را چنين تعريف كرده است:
مفهوم حاشيهنشيني به معناي اعم، شامل تمام كساني است كه در محدودهي اقتصاد شهري ساكن هستند ولي جذب اقتصاد شهري شدهاند. جاذبهي شهرنشيني و رفاه شهري، اين افراد را از زادگاه خويش كنده و به سوي قطبهاي صنعتي و بازارهاي كار ميكشد و اكثراً مهاجرين روستايي هستند كه به منظور گذران بهتر زندگي راهي شهرها ميشوند.
ـ منصوريان و آيهاللهي در كتاب حاشيهنشينان شيراز چنين تعريفي از حاشيهنشيني ارائه دادهاند:
در سكونتگاههاي غيرمتعارف با ساكنين بافت اصلي شهر زندگي ميكنند. گروههاي مزبور بيشتر به خاطر نيروهاي دافعهي خاستگاه چون فقر و بيكاري و كمتر عوامل جاذب شهري از زادگاه خود روستا، ايل يا شهر رانده شده و به سوي شهرها روي ميآورند. از آنجا كه اكثر اين گروهها بيسواد بوده و مهارت لازم را جهت جذب در بازار كار شهر ندارند، عامل پس ران شهري نيز آنها را از شهر رانده و به حاشيه كشانده است.
ـ سعيد زاهداني در كتاب حاشيهنشيني چنين تعريفي از حاشيهنشين ارائه داده است:
حاشيهنشينان بيشتر افراد مهاجر روستايي و عشايري و كمتر شهري (از شهرهاي ديگر يا خود شهر) هستند كه اغلب فاقد مهارت لازم شهري و بعضاً غيرماهرند.
اين افراد بيشتر به دليل عوامل رانش زادگاه خود و كمتر به دليل عوامل جاذب شهري، زادگاه خود را ترك كرده و به شهرها روي ميآورند. آنها به دليل عدم تطبيق با محيط شهري از يك سو و براثر عوامل پسران شهري از سوي ديگر، از محيط شهري پس زده ميشوند و به تدريج در كانونهايي به هم پيوسته و يا جدا از يكديگر در قسمتهاي ارزان شهري سكني ميگزينند به صورتيكه محل سكونت و نوع مسكن آنها با محل سكونت متعارف شهري مغاير است همچنين حاشيهنشينان از نظر وضعيت فرهنگي و اقتصادي نيز با جمعيت شهري تمايز دارند.
ـ در پايان نامه غلامرضا ياري با موضوع شهرنشيني و زاغهنشيني از حاشيهنشيني چنين تعريف كرده است:
زاغه عبارت است از يك خيابان، محله يا ميدان و ... كه در يك ناحيه يا شهر كوچك و يا شهر شلوغ قرار گرفته و ساكنين آن را مردمان طبقه پايين تشكيل ميدهد يا جمعيتي كه در خيابان يا محلهاي متراكم شده و يا محلهاي كثيف زندگي ميكنند.
در رابطه با منابع مطالعه شده دربارهي حاشيهنشيني ميتوان به نظريات زير اشاره كرد:
نويسندگان و پژوهشگران داخلي در مورد پيدايي حاشيهنشيني كمتر به علتيابي پرداخته و تاكنون نظريهاي جامع ارائه ندادهاند اما نويسندگان خارجي اغلب سعي در بيان چرايي اين پديده داشته و نريههايي در اين مورد عرضه كردهاند.
برخي از پژوهشگران به مسالهي حاشيهنشيني از ديدگاه بومشناسي شهري (اكولوژي شهري) نگريسته و تلاش كردهاند تا با توجه به بافت فيزيكي شهر به توجيه مكانيزم پيدايي حاشيهنشيني بپردازند.
ـ مارشال كلينارد نظريههاي حاشيهنشيني را به دو دسته تقسيم ميكند كه عبارتند از:
1. تغيير نحوهي استفاده از زمين
2. كمبود مسكن و عدم تعمير و نگهداري صحيح آن
در دستهي نخست با توجه به مطالعات ارنست بوركس و لويس ويرث كه عمدتاً پيرامون شهرهاي ايالتي متحدهي آمريكا انجام گرفته است ميآورد:
در مراحل اوليهي رشد شهر اينگونه مناطق محل سكونت طبقات بالا ميباشد و منطقهي مسكوني مد روز است با گسترش منطاق تجاري و صنعتي كارخانهها. انبارها و مراكز عمده فروش در همسايگي اين محل رشد مينمايد و آنها كه وضع بهتري دارند از مركز شهر به سمت خارج حركت نموده دور از مركز شهر سكني ميگزينند. كارگران كم درآمد كه شامل گروههاي قومي فقير تازه وارد و گروههاي نژادي ميباشند به اين مناطق آمده ساكنين اين نواحي ميشوند چون مالكان اجارهي كمي جهت تعمير و نگهداري ساختمانها دريافت ميدارند شرايط نزول مييابد و به علت شلوغي زياد بيتوجهي و تخريب توسط ساكنين اين مناطق به زاغهها تبديل ميشوند.
ـ يكي ديگر از نظريهپردازان بومشناسي شهري هومر هويت است كه كلينارد با توجه به ظنريات او در زمينه ي نحوهي استفاده از زمين نظريهي قبلي را كاملتر ميكند.
براساس اين نظريه مناطق صنعتي در امتداد درهي رودخانهها، كانالهاي آب و خطوط راه آهن از مركز به سمت خارج شهر گسترش مييابند و سكونتگاه كارگران نيز از اين روند تبعيت ميكند و حتي كارخانههايي در لايههاي خارجي شهر ايجاد ميشوند. طبق نظريهي قطاعي بهترين نقاط مسكوني در حلقهي خارجي شهر قرار نگرفته و فقط بخشهايي از شهر را ميپوشاند.
كلينارد اين نوع نحوهي استفاده از زمين را خاص كشورهاي صنعتي دانسته و در مورد شهرهاي ماقبل صنعتي و شهرهاي كشورهاي جهان سوم از قول سوبرگ SJOBERG نويسندهي كتاب شهر ماقبل صنعتي ميگويد: ”خانههاي خارجي شهري، مربوط به ساكنين كم درآمد است كه مشكلتر ميتوانند دسترسي به تسهيلات مركزي شهر داشته باشند“.
اين مطلب بوسيلهي مطالعات شنور schnore كه در مورد چندين شهر امريكاي لاتين انجام يافته تاييد ميشود سرانجام كلينارد نتيجه ميگيرد كه الگوي زاغهنشيني در كشورهاي آسيا، افريقا و امريكاي لاتين با امريكاي شمالي مغايرت داشته و در اين گونه كشورها مناطق حاشيهنشيني در حاشيههاي خارجي شهر تشكيل مييابند.
ـ در مورد دستهي دوم نظريات حاشيهنشيني كلينارد از زبان گولين ميگويد colean:
در امر حاشيهنشيني، صاحبخانهها. ساكنين و اجتماع هر سه مقصرند، صاحبخانهها به خاطر منفعت طلبيشان، ساكنين به خاطر فقر و بيتوجهي و عدم نگهداري صحيحشان و اجتماع به خاطر اينكه اجازهي رشد به مناطق حاشيهنشيني ميدهد و در از بين بردن آنها كوشش نميكند و دولت را در جهت حفظ استانداردهاي اجتماعي ياري نمينمايد.
مكينتاش نويسندهي انگليسي در همين دسته از نظريات 4 عامل را در نظريهي حاشيهنشيني مورد توجه قرار ميدهد.
محيط فيزيكي اطراف خانه، شرايط فيزيكي خانه، صاحبخانه و ساكنين آن. او معتقد است كه با بهبود شرايط فيزيكي ميتوان به مسالهي حاشيهنشيني پايان داد به عقيدهي او ميبايد شرايط محيطي بهبود يابد صاحبخانهها و ساكنين بهتر از خانهها نگهداري كنند و مقامات دولتي نظارتهاي تخصصي خويش را اعمال كنند.
در اين مورد نظريهي ديگري توسط كلود گرون claude gruen ارائه شده است وي ميگويد: نوسازيهايي كه در شهرها انجام ميشود موجب بروز زاغههاي جديد ميگردد به نظر او باندسازي عمل زاغههاي قديمي در خواست صاحبخانه براي اجازه بهاي بيشتر افزايش مييابد و اجارهبها براي خانههاي فقيرنشين بيشتر ميشود و در نتيجه قادر به پرداخت اجاره بها نبوده به زاغهنشيني روي ميآورند. به عقيدهي او با رشد اقتصادي ـ اشتغال كامل و كاهش تبعيض نژادي در گزينش كاركنان درآمد افراد فقير افزايش يافته و از اين طريق وضع مسكن بهبود خواهد يافت.
ـ نظريهي ديگري مهاجرت را عامل اصلي حاشيهنشيني در كشورهاي در حال توسعه ميداند. در كشورهاي در حال توسعه، شهرهيا بزرگ با سيل عظيم مهاجرين روستايي روبرو هستند.
شهر به عنوان يك متوقفكننده در مورد آنها عمل مينمايد. بعضي از مهاجرين خوشبخت ميتوانند از دروازهي طلايي شهر عبور كرده و خود را با شهر تطبيق دهند. اما بعضي از آنها نميتوانند با شهر سازگاري داشته باشند و درنتيجه پشت دروازهي شهر تشكيل حاشيهنشيني ميدهند.
ـ بنا به فرمول رابرت اي. پارك، انسان حاشيهنشين از لحاظ فرهنگي، انساني دورگه است كه صميمانه در زندگاني فرهنگي دو جمعيت متمايز زندگي ميكند و با هردوي آنها شريك است. مايل نيست كه از گذشته، خود ببرد و هنوز ابعاد جامعهي ميزبان او را به تمامي نپذيرفتهاند. انسان حاشيهنشين نوعي شخصيت است كه در زمان و مكاني بوجود ميآيد كه در اثر كشمكش نژادها و فرهنگها، جامعههاي نو، مردم نو و فرهنگهاي نو به عرصهي وجود گام مينهند.
او دربارهي مهاجرت انسانها به عنوان يكي از رويدادهاي قطعي مينويسد:
”يكي از نتايج مهاجرت، پديد آمدن موقعيتي است كه در آن يك انسان واحد، خود را براي زندگاني در ميان دو گروه فرهنگي مختلف مييابد و درنتيجه يك شخصيت نااستوار انساني پديد ميآيد“.
ـ استونكويست، شاگرد رابرت اي. پارك نيز در مورد انسان حاشيهنشين چنين سخن ميگويد: در عين حال كه حاشيهنشيني به روشني در دو رگههاي فرهنگي و نژادي ديده مي شود، در روابط گروههاي كوچك مانند طبقههاي اجتماعي، فرقههاي مذهبي و جماعتها نيز آشكار است.
كسي كه از راه مهاجرت، تحصيل، ازدواج يا تحت تاثير چيز ديگري گروه اجتماعي يا فرهنگياي را ترك ميكند، بيآنكه خود را با فرهنگ يا اجتماع ميزبان به گونهاي رضايتبخش وفق دهد، خود را در حاشيهي هر دو اجتماع مييابد اما عضو هيچ يك از اين دو اجتماع احساس نميكند.
در رابطه با منابع مطالعه شده دربارهي حاشيهنشيني ميتوان دلايل زير را برشمرد:
- عبدالمعبود انصاري در كتاب ”ايرانيان مهاجر در ايالت متحده“، دلايل حاشيهنشيني را چنين بيان ميكند: مهاجرت صرفا به خاطر مشكلات اقتصادي شكل نميگيرد و بلكه مسائل سياسي، فرهنگي و اجتماعي هم در ان دخالت دارد كه مجموع اين عوامل ميتواند در پديد آمدن حاشيهنشيني موثرانند.
- مريم هاديزاده در كتاب ”حاشيهنشيني و راهكارهاي ساماندهي آن در جهان“ دلايل حاشيهنشيني را چنين بيان ميكند:
حاشيهنشيني و اسكان غيررسمي پديدهاي است كه به دنبال تحولات ساختاري و بروز مسائل و مشكلات اقتصادي ـ اجتماعي مانند جريان سريع شهرنشيني و مهاجرتهاي روستايي لجام گسيخته در بيشتر كشورهاي جهان به ويژه كشورهاي جهان سوم به وجود آمده است. اين مشكل شهري صرفاً مسئلهي كالبدي و فيزيكي نبوده و از عوامل مكان ساختاري در سطح ملي و منطقهاي ناشي ميشود.
رشد فزايندهي جمعيت شهري از توان سازمانهاي دولتي و غيردولتي جهت توسعه و ارائهي خدمات و تسهيلات شهري براي اين جمعيت فزاينده پيشي گرفته و برآورده نشدن نياز مسكن و سرپناه اقشار كم درآمد در فضاي رسمي و برنامهريزي شدهي شهر حاشيهنشيني را به گونهاي بيسابقه گسترش داده است.
- سيد سعيد زاهداني در كتاب ”حاشيهنشيني“ دلايل حاشيهنشيني را چنين بيان ميكند:
§ شهرهاي بزرگ در كشورهاي در حال توسعه با پديدهي حاشيهنشيني مواجهند از جمله عوامل حاشيهنشيني: اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است.
روستاييان مهاجر به علت جذابيتهاي شهري و عدم امكانات روستا به سمت شهر ميآيند. آن عده از روستاييان كه بتوانند خود را با شرايط محيط شهري وفق دهند جذب مركز شهر ميشوند و آن عده از مهاجرين كه توانند خود را با شرايط شهري وفق دهند به حاشيهنشيني روي ميآورند.
§ پيامد رشد صنعتي كشورهاي غربي، بروز مسائل و مشكلات اجتماعي فراواني بود كه حاشيهنشيني يكي از آنهاست. مناطق صنعتي فعال به عنوان قطبهاي جاذب جمعيت به فراخواني نيروي كار از نقاط مختلف كشور خويش و يا ديگر كشورهاي جهان پرداخته و مازاد جذب نشدهي اين نيروها را در سكونتگاههاي نامناسب و يا سرپناههايي سرهم بندي شده در نقاطي به خصوص از شهر گردهم آوردند و در اين راستا، حاشيهنشيني چهرهي زشت خويش را ساخت.
- در جستجو در سايتهاي اينترنتي هم دلايل زير براي پديدهي حاشيهنشيني ذكر شده است:
§ بيشتر علل گرايش افراد به حاشيهنشيني ضعفهاي اقتصادي است كه جهت رفع آن به حاشيهي شهرها پناه ميآورند. بيكاري جوانان و افراد سرپرست خانوار به اين ضعفها دامن زده و موجبات گستردهگي اين معضل را فراهم ميآورد چرا كه افراد به اميد پيدا كردن شغل مناسب به ناچار به حاشيهي شهرها و حلبيآبادها پناه ميآورند.
§ در كل ميتوان حاشيهنشيني را پديدهاي توسعهاي و ناشي از سياستها، برنامهها و تصميمات نادرست دانست. چنين وضعيتي ناشي از ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي در ابعاد محلي، ملي و جهاني است لذا حاشيهنشيني از جمله مشكلات حل نشدهي توسعه است.
در رابطه با منابع مطالعه شده درباره حاشيهنشيني ميتوان به راهكارهاي زير اشاره كرد:
ـ غلامرضا ياري در پاياننامه شهرنشيني و زاغهنشيني چنين راهكاري ارائه داده است:
هر زاغه داراي فرهنگ منحصر به فردي است و راه زندگي در آن يادگرفتني است و از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود و ساكنين زاغهها تحت تاثير فرهنگ آن هستند و ارزشها و هنجارهاي مخصوص به خود را دارند. بنابراين براي ارائه راه حل در جهت مسئله حاشيهنشيني، بايد فرهنگ و آداب و رسوم و روابط قومي و خانوادگي اين گروهها را شناخت و بدون بررسي آن سعي در تغيير شرايط آنان نداشته باشيم و يا تنها به ابعاد فيزيكي آن مثل خانهها توجه نكنيم.
ـ سيد سعيد زاهد زاهداني در كتاب حاشيهنشيني چنين راهكاري را ارائه داده است:
§ از جمله كمكهايي كه مي توان به اين قشر ارائه داد با توجه به اينكه اغلب آنان از مهارتهاي لازم بيبهرهاند و بيشتر به انجام كارهاي يدي در بخشهاي شهري مشغولاند از آن جمله: دست فروشي، فروشندگي، كارگري و ... توانمندسازي آنان در جهت كسب مهارت لازم براي استفاده از آن در مشاغل شهري است.
§ اقدامات انجام شده براي رفع پديده اجتماعي حاشيهنشيني:
الف) سياستهاي كوتاه مدت:
1. تغيير شرايط زيست و سكونت حاشيهنشينان.
2. تغيير شرايط اقتصادي ـ اجتماعي حاشيهنشينان.
كه رهيافتهاي كوتاه مدت نه تنها منجر به حل مسئله حاشيهنشيني نميشود بلكه به تشديد مسئله از طريق تقويت سيستم روابط اجتماعي موجود با تزريق نيروهاي جديد كار به داخل آن، ميانجامد.
ب) سياستهاي درازمدت:
1. رونق بخشيدن به اقتصاد كشاورزي
2. ايجاد تعادل در توسعهي شهر و روستا
ـ در جستجو در سايتهاي اينترنتي به راهكارهاي زير درباره حاشيهنشيني اشاره شده است.
افزايش امكانات در شهرهاي كوچك و روستاها، تامين نيازهاي شغلي و بهرهگيري از ظرفيتهاي محيطي يك منطقه و تمركز روي آن با توجه به اينكه شرايط اكولوژيكي هر منطقه با هم فرق دارد ميتواند راه حل خوبي براي مشكل حاشيهنشيني باشد.
ـ مريم هاديزاده بزاز در كتاب حاشيهنشيني و راهكارهاي ساماندهي آن در جهان، چنين راهكاري را مطرح كرده است. مهندسان و طراحان شهري بيشتر به مسئله بهداشت عمومي در مناطق حاشيهنشيني توجه دارند. مسائلي در زمينهي تهيه آب سالم و جمعآوري زبالهها و .. و از بين بردن بيماريهاي خطرناك را در اين مناطق مهم ميدانند چون باعث افزايش بهداشت عمومي در جامعه ميشود.
اين گروه معتقدند انجام چنين فعاليتهايي نه تنها باعث بهبود شرايط اين مناطق ميشود بلكه موجب بهبود كل جامعه ميشود و بنابراين تمام خدمات اساسي شهر بايد در همه محلات شهري ارائه شود.
الف) بررسي وضعيت بهداشت زيست-محيطي زاغهنشينان يوسفآباد (بخش الف و ب):
جمع وسيعي از زاغهنشينان منطقهي يوسفآباد چه در بخش (الف) و چه در بخش (ب) از سطح معيشت پاييني برخوردارند و زندگي اين افراد با مشكلاتي كه ناشي از وضعيت بد محل زيست يا وضع غيربهداشتي امكانات موجود ميباشد احاطه شده است.
آنچه كه در اين مبحث موردتوجه قرار ميگيرد اطلاعاتي مربوط به وضعيت بهداشت زيست-محيطي اين زاغهنشينان است كه در ابعاد مختلف در رابطه با:
- محل دفع زبالهها
- محل دفع فاضلابها به تفكيك (دستشويي، حمام، آشپزخانه و...)
- وضعيت آب آشاميدني
- آلودگيهاي صوتي و هوا
- آلودگيهاي ناشي از كارگاه
- ساختار مساكن و مشكلات ناشي از آن
مورد بررسي قرار گرفته است.
قبل از هر چيز آن چه كه بيش از باقي مسائل توجه بيشتري را به خود جلب ميكند به وضعيت مسكن و خانههاي اين گروه مربوط ميشود. ساختار مساكن زاغهنشينان يوسفآباد به لحاظ مصالح، ابعاد،... به گونهاي است كه به عنوان عامل اصلي در بسياري از مشكلات بهداشتي محيطشان نقش ايفا ميكند.
در ابتدا در رابطه با فضاي تنگ و كوچك اين خانهها صحبت ميكنيم. ابعاد خانههاي اين زاغهنشينان بسيار كوچك است و تنگي جا براي ساكنين آن كه مجبورند در آنجا زندگي كنند بطور غيرمستقيم مشكلات فراوان و گوناگوني را بوجود آورده است، بطوريكه عوامل مختلفي كه در عين حال به هم وابسته هستند زمينهاي را براي عدم دسترسي آنها به امكانات بهداشتي محيطي فراهم كرده است.
شايد بتوان گفت مهمترين مشكل ساختاري اين خانهها نداشتن پنجرهاي است كه امكان باز شدن به بيرون را داشته باشد تا بتوان با استفاده از آن وسيلهاي براي تهويهي هواي داخل خانهها پيدا كرد.
اين مساله در نورگيري خانههايشان هم مشكلات فراواني را بوجود آورده است. چرا كه نوع مساكن اين منطقه بگونهاي است كه امكان دسترسي افراد به نور طبيعي خوشيد را فراهم نميكند.
در زاغهي (الف) نمونهاي از خانهاي را مشاهده كرديم كه مهمترين مشكل آن به سقف خانه مربوط ميشد. سقف متشكل از تيرهاي چوبياي بود كه روي آن را با پلاستيك پوشانده بودند و اين مساله در شكل ظاهري خانه امكان بروز رطوبت را بيش از پيش فراهم كرده بود.
نبود امكانات فضايي باعث شده كه عدهاي از آنها در برخورد با بسياري از مسائل روزمرهشان با مشكلات بسياري روبرو شوند. يكي از آن مشكلات پهن كردن لباسها درخانه است. اين مساله هم باعث افزايش رطوبت خانهها شده و هم بهداشت كامل لباسها را بواسطهي نرسيدن نور كافي به آنها تامين نميكند.
چون امكان تهويهي مناسبي در خانههاي آنها فراهم نيست حمام هم در افزايش رطوبت اين خانهها تاثيرگذار شده است. در عين حال آب باران به خاطر ساختار خانهها امكان نفوذ بسيار زياد در رطوبت را فراهم كرده است. لذا با افزايش رطوبت ميزان حشرات موذي و سوسك و هزارپا و... هم در مكان زندگي آنها بيشتر شده است.
در بعضي از خانهها براي گرم كردن فضا بشكههاي نفت مورد استفاده قرار ميگيرد اين مساله باعث پراكندگي بوي نفت در هوا شده و تنفس را با مشكل روبرو كرده است.
نگهداري حيوانات خانگي چون مرغ و خروس در تعدادي از خانههاي زاغه (الف) باعث برهم خوردن تعادل بهداشتي زندگي آنها شده و امكان بروز بيماريهايي را براي آنها فراهم كرده است.
در رابطه با فضاي بيروني خانهي عدهاي از آنها تنگي كوچه و عدم امكانات تخليهي چاهها باعث پر شدن چاهها شده و به اين وسيلهي بهداشت محل با مشكل روبرو شده است. در زاغهي (الف)هم به دليل عدم امكانات تخليه فاضلاب همگي با يك لوله فاضلابها را در محلي تخليه ميكردند كه باعث آلودگي زيادي شده بود.
در زاغهي (ب) ساكنين با همكاري خودشان محله را آسفالت كرده بودند ولي در زاغهي (الف) آسفالت محل بسيار ناقص بود و همچنين زبالهها با شيوهي درست دفع نميشدند و عدم دفع درست زبالههاي ساكنين باعث تشديد آلودگيهاي محيط زندگيشان شده بود.
برخورداري ساكنين از آب آشاميدني هم مشكلات بسياري را به لحاظ كمّي و كيفي براي آنها بوجود آورده است. از نظر كمّي فشار آب بسيار پايين است و اين مساله ميزان دسترسي اين گروه به آب را كاهش داده و به لحاظ كيفي از آنجا كه آب مورد استفادهي آنها آب چاه است ممكن است بيماريهايي را براي آنها بوجودآورد.
مسالهي ديگري كه در محيط زندگي آنها مشكلاتي را بوجود آورده مربوط ميشود به يك كارگاه كه در حيطهي محل زندگي آنها قرار دارد. اين كارگاه بواسطهي فعاليتهاي روزانه آلودگيهايي را هم براي ساكنين و هم براي خود افرادي كه در كارگاه شاغل هستند فراهم كرده است. فضاي كارگاه نه امكان تهويهي مناسبي دارد و نه امكان نورگيري كافي. كارهايي مثل نجاري، رنگرزي و... در اين كارگاه باعث آلودگي هوا شده در عين حال آلودگيهاي صوتي را هم بوجود آورده است.